167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

جمشيد و خورشيد ساوجي

  • در پي من شو که نتوان يافتن
    رهروان را بهتر از من پيشوا
  • همه اسباب عشرت شد مهيا
    حضور شاه در مي بايد آنجا
  • ملک چون گنج شد ز آن کنج بيرون
    ز خازن خواست درجي در مکنون
  • در آن هر گوهري بيرون ياقوت
    که مي ارزيد خاکش خون ياقوت
  • شما در پرده ام بوديد محرم
    کنون جان مرا باشيد همدم
  • به دستان چاره کارم بجوييد
    بدو در پرده راز من بگوييد
  • ببايد ساختن در هر مقامي
    که باشد هر مقامي را کلامي »
  • شکر در آتش غم رفت با عود
    برآمد از دل عود و شکر دود
  • گهي در دامنش چسبيد شکر
    گهي همچون مگس زد دست بر سر
  • بر ايشان هر نفس مي داد جم دم
    در آخر با ملک گشتند همدم
  • ملک هر تحفه اي کآورد با خويش
    يکايک مه رخان بردند در پيش
  • درآمد طوطي شکر به آواز
    هماي شوق در دل کرد پرواز
  • به علم آورد در کار اين عمل را
    ز قول شاه بر خواند اين غزل را:
  • شانه سانم در سر سوداي زلفت کرده سر
    نيستم آيينه آيين کو کند خدمت به روي
  • اي ميوه رسيده ز بستان کيستي؟
    وي آيت نوآمده در شان کيستي؟
  • جانها گرفته اند ترا در ميان چو شمع
    جانت فدا چراغ شبستان کيستي؟
  • چنان شد بر زمين خورشيد در چرخ
    که شد بي خويشتن ناهيد بر چرخ
  • نواي پرده شهناز شد راست
    هوا در جنبش آمد پرده برخاست
  • شکر را گفت جم خيز و درياب
    که چون چشم خود از مستي است در خواب
  • گل و بيد و کنار آب و مهتاب
    شکر بيدار و خسرو در شکر خواب
  • ز سوسن ساخت سروناز را جاي
    گرفتش در کنار آب روان پاي
  • چو طاووسي روان در پي تذروي
    سر آبي گزيد و پاي سروي
  • برآنم کاين جوان بازارگان نيست
    که در وي شيوه بازاريان نيست
  • حديثي چرب و شيرين بود و در خورد
    به عمدا رو ترش کرد و فرو برد
  • صنوبر وار در بستان چمان گشت
    همي زد چون صبا گرد چمن گشت