نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
جمشيد و خورشيد ساوجي
ملک جمشيد را گفت: «اين چه حالست
که خورشيد نشاطت
در
وبالست؟
همايونت نشيمن بود
در
روم
کدامت زاغ شد رهبر درين بوم؟
فزون از شمع دارد روشني خور
ولي پروانه را شمعست
در
خور
مکن عيبم که اين ها اضطراريست
اساس کار
در
بي اختياريست
ز اسب پيل پيکر شاهزاده
جدا شد کرد رخ
در
ره پياده
چو مه بنهاد تاب مهر
در
دل
به يک منزل همي کرد او دو منزل
کف پايش ز رنج راه
در
تاب
برآورد آبله همچون کف آب
ملک
در
راه ديدش حاجب آسا
سيه پوشيده و خم کرده بالا
در
آن تاريکي اش في الحال بشناخت
وليکن شاه بر کارش بينداخت
چو بشنيد اين حکايت حاجب بار
به دل گفت: «اين جوان
در
شکل و رفتار
همي رفت از پي حاجب
در
آن راه
سخن گويان ملک تا کاروانگاه
ملک را
در
سراي خويشتن کرد
بسي نيکي بجاي خويشتن کرد
به فال سعد روي شاه ديدند
در
آن تاريکي شب ماه ديدند
زر و ياقوت مي پالود ساقي
شفق
در
صبح مي پيمود ساقي
شده روي
در
و دشت و صحاري
نهان از هودج و مهد و عماري
سران چين پياپي
در
پي شاه
صد و پنجه غلام ترک همراه
به شهرستان درآمد شاه جمشيد
چو ماه چارده
در
برج خورشيد
کلاه چينان بنهاده بر سر
قباي تاجران را کرده
در
بر
به فيروزي فرود آمد به منزل
فرود آورد بار خويش
در
دل
چو مشکين زلف صد حلقه بسته
هزاران مشتري
در
وي نشسته
به بازار ملک دلهاي پر غم
ز هر سو يک به يک افتاده
در
هم
جهان
در
سايه عدل تو ايمن
قلم درآمد و شد تيغ ساکن
غلامي چند با خود کرد همراه
بيامد تا
در
مشکوي آن ماه
اشارت کرد تا راهش گشادند
در
آن بستان سرايش بار دادند
مرصع پرده ها چون چرخ خضرا
نشسته
در
درون خورشيد عذرا
صفحه قبل
1
...
2369
2370
2371
2372
2373
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن