نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
جمشيد و خورشيد ساوجي
شد آن خورشيد رخ
در
دير کيوان
ازو پرسيد حال چرخ گردان
گهر جوئي؟ بيا
در
ما سفر کن
امان خواهي؟ ز بحر ما حذر کن
بگو تا مايه خود زين بضاعت
چه سازم
در
جهان؟» گفتا:«قناعت
از آن سلطان مرغان گشت عنقا
که
در
قاف قناعت کرد مأوا
که:«مهر آسمان با ما به کين است
فلک دايم به قصدم
در
کمين است
ملک را
در
دو بيت آن پير بخرد
جواب خوب موزون داد و تن زد:
صد و هشتاد کشتي را ساز کردند
در
او چيزي که مي بايست بردند
چهل روز اندر آن دريا براندند
شبي
در
موج گردابي بماندند
به يک دم بحر شد با شاه دشمن
ز سر تا پاي
در
پوشيد جوشن
گهي
در
پشت ماهي ساختي گاه
ز ماهي سر زدي بر افسر ماه
فلک سنگ حوادث داشت
در
دست
بزد کشتي جم را خرد بشکست
درآمد آب و شه را
در
بر آورد
ز چوبين خانه اش چون گل برآورد
همي گشت اندران گرداب حيران
چو ما
در
موج اين درياي گردان
در
آن دريا به بوي آشنايي
ملک مي زد بهر سو دست و پايي
نگار خويش را
در
آب مي جست
به آب ديده نقش تخته مي شست
ز انبوهي درختان به و نار
نمي دادند
در
خود باد را بار
انارش کرده با هم لعل و
در
جفت
به کار خويش مي خنديد و مي گفت:
چو هندوي شب تاري درآمد
خيال زلف يارش
در
سر آمد
گهي با آب مي زد سنگ بر بر
گهي با سرو مي زد دست
در
سر
بسي
در
حسرت دلدار بگريست
چو از ابر شوق آن گلزار بگريست
از اين ترسم که
در
حسرت بميرم
مراد دل ز دلبر برنگيرم!»
نه رنج راه عشقش برده باشم،
نه آخر
در
ره او مرده باشم »
همي ناليد و
در
اشک مي سفت
به زاري اين غزل با خويش مي گفت:
دارد مگسي
در
شکرستان تو پرواز
دردا که مرا قوت پر مگسي نيست
ز پيکان آتشي
در
دم برافروخت
بر آتش عنبرين موي پري سوخت
صفحه قبل
1
...
2368
2369
2370
2371
2372
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن