نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
جمشيد و خورشيد ساوجي
چو گل مي بينمت امشب پريشان
ز ما چون غنچه
در
هم چيده دامان
بسي سوسن ملک را داشت رنجه
زبانش
در
دهن بگرفت غنچه
ملک مي کرد چون گل پيرهن چاک
سخن
در
زير لب مي گفت حاشاک
چو از چوگان زلف او شدي مست
به جعد سنبل چين
در
زدي دست
چو گشتي باغ و گلشن بر دلش تنگ
شدي
در
دامن صحرا زدي چنگ
کنيزي داشت شکر نام جمشيد
که بود از صوت او
در
پرده ناهيد
چو ني بستي کمر
در
مجلس شاه
به شيريني زدي بر نيشکر راه
در
آن مجلس نوائي آنچنان ساخت
که بلبل نعره زد گل خرقه انداخت
وليکن همچنان سوداي آن ماه
فزون مي گشت هر دم
در
سر شاه
که حال اين پسر
در
اضطراب است
به کلي صورت حالش خراب است
از آنجا روي
در
درگاه کردند
حکايت هاي او با شاه کردند
چو ما
در
حال نور چشم خود ديد
چو اشک افتاد و اندر خاک غلطيد
اگر چه دايه دارد مهر جاني
چو مادر کي بود
در
مهرباني
«دريغا من که
در
روز جواني
چو شب شد تيره بر من زندگاني
گهي دست پدر را بوسه دادي
گهي
در
پاي مادر سر نهادي
چو شب گيسوي مشکين زد به شانه
جمال روز گم شد
در
ميانه
درآمد هر سمن رخساري از
در
به شکل لاله با شمعي معنبر
ز عکس رنگ روي لاله رويان
شده
در
صحن مجلس، لاله رويان
چو دارد دوست بلبل عارض گل
چه
در
وجهش نشيند زلف سنبل؟
در
آخر غنچه اين راز بشکفت
حديث خواب يک يک با پدر گفت
دلش را هر دم آتش تيزتر بود
خيالش
در
نظر خونريزتر بود
در
آن ايام بد بازارگاني
جهان گرديده اي و بسيار داني
چنان
در
نقش بندي بود استاد
که مي زد نقش چين بر آب چون باد
ز رسمش نقش ماني گشته بي رنگ
ز دستش پاي
در
گل نقش ارژنگ
که: «شاها، حسن خوبان بي کنار است
در
و ديوار عالم پر نگارست
صفحه قبل
1
...
2364
2365
2366
2367
2368
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن