167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

جمشيد و خورشيد ساوجي

  • جاي نعلين نبي بر طور در صف نعال
    بود چون کار نبوت بد بدست ديگران
  • ز ياجوج ستم گشته است آزاد
    که تيغش در ميان سديست پولاد
  • ظفر در آب تيغش غوطه خورده
    سر بدخواه آب تيغ برده
  • شاهي که در بسيط زمين حکم نافذش
    جذر اصم ز صخره صما شنيده اند
  • انجم نديده اند در آفاق ثانيش
    ور ز آنکه ديده اند، يکي را دو ديده اند
  • آن سايه عنايت يزدان که وحش و طير
    در سايه عنايت او آرميده اند
  • در آفتاب گردش ازين سايه کي فتاد
    تا سايبان سبز فلک گستريده اند
  • ماران رمح سينه اعدا ز دست او
    سوراخ کرده اند و بدو در خزيده اند
  • کس نيارست کرد در عالم
    دو زباني و سرکشي با شاه
  • در آن انديشه مه بگداخت تن را
    که بندد بر سمندش خويشتن را
  • کي شودش همعنان خيل ملک چون نداشت
    پايه پهلو زدن ماه نوش در رکاب
  • در عجبم تا چرا کرد به دوران تو
    صدمه باران و باد گنبد گل را خراب
  • فتنه بيدار را عدل تو در خواب کرد
    فتنه نبيند دگر چشم جهان جز به خواب
  • خورشيدت از شمار غلامان درگه است
    بر در ترا غلام چنين صد هزار باد
  • گر ماه برخلاف مرادت کند مدار
    چون دست زهره پاي قمر در نگار باد
  • ماه قدح چو دور کند در سراي عيش
    ناهيد خوش سراي ترا پرده دار باد
  • چو لعل يار در الفاظ رنگين
    معاني خوش و باريک شيرين
  • مرا گفت اي سخنگوي گهر سنج
    چه پنهان کرده اي در کنج دل گنج؟
  • درين قرابه هاي سبز زرکار
    نظامي را سيه شد در شهوار
  • ز عين طبع صافي کن روان بحر
    درآور هر زمان بحري در آن بحر
  • ز هر جنسي حکايت در هم آميز
    ز هر نوعي غزلهايي نو انگيز
  • ز ششتر تا به شام اندر شکر گير
    ز عمان تا بدخشان در گهر گير
  • دل من در حجاب حجره فکر
    نمي کرد آرزو جز شاهد بکر
  • کنون خواهم حديث آغاز کردن
    در گنج سخن را باز کردن
  • به عهدش کس نبودي در همه چين
    جگر خونين بجز آهوي مشکين