167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

فراقنامه ساوجي

  • ز ليلي مرا آرزو هجر بود
    در عشق بر من ز هجران گشود
  • چرا خفته اي خيز کاري بساز
    که خود در پي تست خوابي دراز
  • چنان زي که در راحت آباد جان
    بر آسائي از زحمت آن جهان
  • الهي به خاصان درگاه تو،
    تن و جان فدا کرده در راه تو،
  • جمشيد و خورشيد ساوجي

  • تو ما را وارهان از مائي خويش
    که غير از ما حجابي نيست در پيش
  • زر کان مرا پاک و عيان کن
    به نام شاه در عالم روان کن
  • به لطف از سايه خويش آفريده
    جهان در سايه او آرميده
  • همان ران بر دل و دست و زبانش
    که باشد سود در هر دو جهانش
  • به نيکان ملک او معمور مي دار
    بدان را از در او دور مي دار
  • به قدرت راست کرد اين خانه گل
    سه حاکم را در آنجا ساخت منزل
  • خرد را کو دماغي داشت در سر
    ازين هر دو مقامي داد برتر
  • شکر را در ميان ني نهان کرد
    به چندينش قلم شرح و بيان کرد
  • به کرمي داد از ابريشم کناغي
    به کرمي مي دهد در شب چراغي
  • به موشان جبه سنجاب بخشد
    کولها در پلنگ و شير پوشد
  • صفات او ز کيف و کم فزونست
    ز هر چه آن در درون آمد برونست
  • اي در هواي معرفت قدرتت چو باز
    سيمرغ چشم بازو خرد چشم دوخته
  • در شهپر جلال تو ارباب بال را
    پرهاي فکر ريخته و بال سوخته
  • ز فتح مقدمش در طاق کسري
    بسي کسر آمده وانگه چو کسري
  • کسي کو داشت در تن گوهر بد
    چو تيغ انصاف او برگردنش زد
  • کجا برد براق او منازل
    خر عيسي فتد با بار در گل
  • گهي سر در گليم فقر برده
    گهي اين اطلس خضرا سپرده
  • در آن شب کز سراي ام هاني
    روان شد سوي قصر لامکاني
  • چو تيره غمزه در يک طرفة العين
    رسيد از خوابگه تا قاب قوسين
  • ملايک پرده ها را برگرفته
    نبي را صحبتي خوش در گرفته
  • گاه بر بالاي گردوني و گه در زير چرخ
    آفتاب عالم افروزي و ابرت سايه بان