نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
فراقنامه ساوجي
اگر مرگ را آوري
در
نظر
حقيقت جدائي است از يکدگر
سهي سرو گشت از هوا سر بلند
در
آخر ز پا هم هوايش فکند
بغايت سيه کاسه اي
در
سحر
چو چشمم چه ريزي به دامان گهر؟
سحر وقت اسفار و رحلت بود
از آن
در
سحر مرغ نالان شود
از آن
در
سحر کوس دارد فغان
ز چشم هوا اشک باشد روان
چه خوش گفت داناي هندوستان
که هرگز مرا با کسي
در
جهان
ز حسرت که دارد زمين
در
درون
کناره ندارد که آيد برون
شبي مي شنيدم که با جان بدن
همي گفت
در
زير لب اين سخن
تن اين راز مي گفت
در
گوش جان
چو بشنيد دادش جوابي روان
ترا حق نعمت بسي بر من است
مرا حق سعي تو
در
گردن است
جدائي ضروريست معذور دار
که ما را
در
اين نيست هيچ اختيار
خداي جهان است بي يار و جفت
کسي را بر اين
در
جهان نيست گفت
در
اندام خود بنگر اول، ببين
که از هم جدا ساخت جان آفرين
دو گوش اند و
در
گوشه اي هر يکي
تعاقب ندارد يکي بر يکي
سوم علت آزو رنج نياز
کز و جان به رنج است و تن
در
گداز
اگر ز آنکه زن نيستي
در
جهان
نبودي چو تو شاه روشن روان
فراق و وصال است عيش و اجل
در
اين هر دو هستند يأس و امل
شب تيره را هست اميد بام
ولي بام را
در
کمي است شام
چو مژگان خود
در
تمناي او
همي ريخت گوهر به بالاي او
چو نرگس نمي کرد
در
وي نظر
سر اندر نياورد با او به زر
نگارين صنم خوش جوابيش گفت
به الماس ياقوت
در
نوش سفت
ز دوري من گر چه کاهد چو ماه
در
آخر به وصلم پناهد چو ماه
به پولاد فرهاد خارا شکافت
مراد دل خود
در
آن سنگ يافت
ز پرويز فرهاد از آن بر گذشت
کزين پير فرهاد کش
در
گذشت
چنين داد پاسخ که من اتصال
نجستم ز معشوق
در
هيچ حال
صفحه قبل
1
...
2360
2361
2362
2363
2364
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن