نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
فراقنامه ساوجي
به زحمت سفر کرد و راحت گذاشت
در
آخر بدانست که اول چه داشت
مکن دولت عافيت را رها
مينداز خود را به خود
در
بلا
همي خوست کآيد به باغ و بهار
ولي داشت از شرم
در
پاي خار
که حسن رخ دلبران او دهد
هوي
در
دل عاشقان او نهد
کسي
در
نبندد دري کو گشود
ز کاري که کرد او پشيمان نبود
به خاک کف پات يعني سرم
که از خاک پاي تو
در
نگذرم
چو خورشيد بودم منت
در
حضور
کنون ذره وارم ز خورشيد دور
به چشم تو مي بندم از ديده خواب
هميشه خيال تو جويم
در
آب
ترا بخت يار است و دولت رهي
که
در
پاي معشوق جان مي دهي
چو
در
نامه احوال خود باز راند
فرستاده شاه را پيش خواند
چو گرد آمدي با تو اين خاکسار
بر آن
در
گر از من نبودي غبار
از آن ماهر و قاصد اندر گذشت
چو باد وزان شد
در
اين پهن دشت
چو برق دمان هر نفس مي جهيد
در
و دشت و کهسار را مي دويد
بيامد دوان تا
در
شهريار
چو خرم نسيمي به باغ بهار
ز دل آتش ديگرش برفروخت
در
افتاد و اسباب صبرش بسوخت
سلامي چو باد صبا
در
چمن
که خيزد ز برگ گل و نسترن
به فرياد مظلوم
در
نيمه شب
به نوميدي جان رسيده به لب
کزين بيش
در
درد دوري مرا
مدار و مفرما صبوري مرا
همين دم دو اسبه شتابي مگر
وگرنه مرا
در
نيابي دگر
اگر نيستي
در
پي ات چشم من
تو نشناختي پايه خويشتن
ز بويش همه بوي جان يافتم
دواي دل و جان
در
آن يافتم
سر زلف شب را چو بر تافت روز
کليد
در
بسته را يافت روز
چو مهر فلک ديد شادي شب
بشادي بخنديد
در
زير لب
در
انداخت خود را به پايش چو موي
بغلطيد بر خاک مانند گوي
چو برخاست چون گرد از خاک راه
بزد دست
در
دامن پادشاه
صفحه قبل
1
...
2356
2357
2358
2359
2360
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن