نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
ديوان سلمان ساوجي
در
کمال زهد ز ابراهيم ادهم پيش بود
ابن ادهم من به ترک ملک فاني گويمش
در
زمين پيراهن خاک است شماعي از آن
بر فلک آيينه مهرست زنگاري ز آه
ذات نيکو خصلتش کو نور چشم عالم است
در
امان خويش مي دارش ز چشم بدنگاه
بر خاک ريخت آن گل دولت که باغ ملک
با صد هزار ناز بپرورد
در
برش
آن شد که بود
در
قدح روزگار نوش
زهر هلاهل است کنون قند عسکرش
افکندي اي سپهر سواري که مثل او
در
عهد گردش تو نيفتاد يک سوار
اي شوخ ديده بر سر خاکش به خون دل
چندانکه آب
در
جگرت هست اشک بار
رسم امارت از سر عالم بر اوفتاد
تاج سعادت از سر گردون
در
اوفتاد
کو خسروي که بود جهان
در
امان او
پيوسته بود جان جهاني به جان او
جان داد
در
موافقت يار نازنين
يار عزيز شرط محبت بود همين
در
حيز وجود همانا نيامدست
آن سينه کز خدنگ مصايب فگار نيست
جان
در
بدن وديعه پروردگار ماست
مي خواهد از تو باز وديعت چه ماجراست
سرو ار فتاد ظل چمن مستدام باد
در
گر شکست بحر عدن با نظام باد
جز نقش تو
در
نظر نيامد ما را
جز کوي تو رهگذر نيامد ما را
با طبع لطيف از
در
لطف درآ
با نفس غليظ ز ره جور ميا
گفتم که مگر به اتفاق اصحاب
در
موسم گل ترک کنم باده ناب
آمد دل و
در
کنج دهانت بنشست
مسکين چه کند ز غم به تنگ آمده است
اي غنچه عروس باغ
در
پرده تست
اي باد صبا اين همه آورده تست
دلها همه
در
چاه زنخدان انداخت
و آنگه سر چاه را به عنبر بگرفت
رگ از تن خشک چنگ برخاسته است
خون
در
تن جام مي بجوش آمده است
با آنکه دو چشم شوخ او عربده جوست
در
شوخي و دلبري خم ابروي اوست
در
يک نظر از مقام عالي جان را
بر خاک نشاند و جان بدين خرسند است
درد است گرفته سر و دستم
در
دست
دردا که به جز درد مرا چيزي نيست
مقصود ز احسان درم و دينار است
چندم دهي اميد که زر
در
کار است؟
اين اشک گريز پا که خوني من است
در
خون من از عين زبوني من است
صفحه قبل
1
...
2349
2350
2351
2352
2353
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن