167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان سلمان ساوجي

  • دوش در خواب مرا حضرت بلقيس جهان
    گفت کز من ببر اين قصه به جمشيد زمان
  • در مناجات شب تيره چو شمع از سر سوز
    رقت ديده گريان مرا ياد آريد
  • سرو بالاي تو در خاک دريغ است دريغ
    زير خاک آن گوهر پاک دريغ است دريغ
  • جور شود پديد در پرده روح بر قدح
    چون گل روي ساقيان عکس صفاي نوزند
  • من ز جفاي آسمان بر در شاه مي روم
    کاهل زمانه را درش هست بجاي آسمان
  • ملک چه قيمت آورد در نظر جلال او
    نعل سم سمند او هست بهاي مملکت
  • پيش تو در دلاوري روز محاربت بود
    شير سپهر کمتر از شير لواي معرکه
  • شاه گرفت قاف تا قاف جهان که در جهان
    ماهچه آفتاب شد نايب راي شاه را
  • ساخت هماي همتت زان سوي سدره آستان
    باد هميشه در جهان سايه راي شاه را
  • فسحت ملک توست در مرتبه اي که آسمان
    برنتواند آمدن گرد سراي شاه را
  • صورت طالعت خرد مي نگريست در ازل
    يافت به حشر متصل دور بقاي شاه را
  • در خلوات آسمان ذکر زبان قدسيان
    باد دعاي جان تو بعد ثناي ايزدي
  • باد هميشه در نظر فکر مبارک تو را
    حجره غيب کامد آن پرده سراي ايزدي
  • هستي طمع مدار که با داغ نيستي
    کس در نيامدست به دروازه جهان
  • خورشيد بارگاه شرف رفت ازين سرا
    آتش به بارگاه و سراپرده در زنيد
  • اين طاق اطلس از سر افلاک برکشيد
    خورشيد را پلاس سيه در بر کنيد
  • هفت اختر و چهار گوهر در مصيبت اند
    وا حسرتا خلاصه هفت و چهار کو
  • در خطبه دي خطيب مگر نام او نيافت
    دستار بر زمن زد و از منبر اوفتاد
  • دير است که او ستاد اجل دام مي نهاد
    در دام او شکار چنين کمتر اوفتاد
  • گر شاه و شاهزاده قباد از جهان برفت
    نوشيروان عهد در ايوان نشسته است
  • جمشيد روزگار علي رغم اهرمن
    در بارگاه ملک به ديوان نشسته است
  • او سايه عنايت حق است و مملکت
    در سايه عنايت يزدان نشسته است
  • امروز در بسيط زمين نيست داوري
    ور هست داور دوران نشسته است
  • جاويد مان و دل مکن از کار رفته تنگ
    کو در جوار رحمت رحمان نشسته است
  • اي زمينت آسمان عالم بالا شده
    در هوايت آسمان چون ذره اندر وا شده