167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان سلمان ساوجي

  • کسي که در ورق بخشش تو ثابت نيست
    سه چار سال پياپي به غير سلمان کيست؟
  • اي جهانبخشي جوانبختي که اهل فضا را
    جز جنابت در جهان امروز استظهار نيست
  • نو عروس تازه روي فتح را در روز عرض
    جز به خون دشمنت گلگونه رخسار نيست
  • در عراق امروز دشتي نيست کان از بهر کشت
    چون سراي خصم ناهموار تو هموار نيست
  • در سخا و مروت و احسان
    مثل تو مادر زمانه نزاد
  • هر که او دست در رکاب تو زد
    پاي بر فرق فرقدان بنهاد
  • بنده امروز پنج روز گذشت
    که برين در همي زنم فرياد
  • عزيز من در درويشي و قناعت زن
    که خواري از طمع و عزت از قناعت زد
  • ديدي که محمد مظفر
    در کسوت فاقه چون به سر برد
  • مي زيست به جامه هاي کرباس
    وانگه که بمرد در کول مرد
  • مرغ جان ناتوانم بال پريدن نداشت
    در هواي عزم درگاه تو پر از بال کرد
  • داد شوريده از شور بيابان مشتي
    به ملک تا به در روضه رضوان آورد
  • اي خديوي که به تکليف و ارادت تقدير
    طوق فرمان تو در گردن کيوان آورد
  • غيرت دست تو کان خانه کان را برکند
    اي بسا آب که در ديده عمان آورد
  • پشت ملک است به راي تو قوي با رايت
    روي در بارگه دولت سلطان آورد
  • زود راي تو ازين نيت نيکو خواهد
    گوي خورشيد فلک در خم چوگان آورد
  • هميشه باد، تنت در امان صحت و ناز
    که ملک کون به ملک امان نمي ارزد
  • اي صاحبي که صاحب ديوان چرخ را
    در مجلس تو منصب بالا نمي رسد
  • امروز در بسيط زمين با وجود تو
    آيين سروري دگري را نمي رسد
  • عنايت و کرمت گر شود پذير فتار
    سپهر در صدد بندگان ما باشد
  • هر کجا فتح در حديث آيد
    تيغ تيز تواش زبان باشد
  • کي مه نو رکاب من گردد
    گرنه پاي تو در ميان باشد
  • شاها مرا به اسبي موعود کرده بودي
    در قول پادشاهان قيلي مگر نباشد
  • فقيري را که در بغداد سي کس
    بود نانخوار و غمخواري نباشد
  • روا باشد که در ديوان سلطان
    مرا مرسوم و ادراري نباشد؟