نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان سلمان ساوجي
گفتم: لب تو ديدن صد جان بهاست او را
گفتا: مبصري تو،
در
لعل ناب بيني
ز باغ او اگر بويي دماغت تازه گرداند
هواي باغ نگذارد که
در
کاشانه بنشيني
ساقي به سفال کهنم جام جم آور
مطلوب سکندر بد هم
در
قدح کي
شانه سانم
در
سر سوداي زلفت کرده سر
نيستم آيينه آئين کو کند خدمت به روي
چون
در
دل و چشم ماست جايت
غير از تو که ديد سر و دلجوي
اي خال تو گوي و زلف چوگان
در
دور قمر فکنده گويي
تو مرا آينه جاني و
در
عين صفا
بمن اي آينه روي از چه سبب ننمايي
اي مردم چشم ار چه نمي بينمت اما
پيوسته تو
در
ديده غمديده مايي
باري تو جدا نيستي اي دل ز دو زلفش
فرخ تو که
در
سايه اقبال همايي
چون جواز من به وجه مکسب زر بستدند
وجه مرسومي که مجرا بود
در
ديوان مرا
باز چون امروز دريابم که فردا بامداد
هر که خواهد جست خواهد يافت
در
زندان مرا
دوش چون
در
تتق غيب بخوابانيدم
اين دو هندوي جهانديده نوراني را
دست دولت
در
بختم بگشود اندر خواب
ديدم آن مطلع خورشيد مسلماني را
صبح رخساره اش از مطلع دولت طالع
در
بر صبح فکنده شب ظلماني را
چون شنيد اين سخن از من تبسم بگشاد
از
در
درج دران لعل بدخشاني را
خيمه خواب برون زد ز سراپرده چشم
در
نور ديد فلک فرش تن آساني را
فرصت آن دهدم تا همگي صرف کنم
در
ره باقي حق باقي اين فاني را
به رسم تذکره
در
باب حال خويش دو فصل
به عز عرض ضمير منير غيب نما
ز فاضل صدقات تو بود
در
ديوان
بنام بنده ازين پيش مبلغي مجرا
که تا به دولت شاه از سر فراغ درون
نقود عمر کنم صرف
در
دعاي شما
آن تويي کز ابتدا
در
باب ارباب هنر
تربيت بودست و بخشش رسم آباي شما
شنودم که مي گفت بشوده به شيخ
که احوال حاجي است
در
اضطراب
پادشاها بنده
در
حضرت به رسم عرضه داشت
انبساطي مي نمايد بر اميد رحمتت
زان جهان از شکر شکرت که من
بسته ام
در
استخوان چون پسته مغز نعمتت
در
ثناي حضرتت دور جواني گشت صرف
نوبت پيري رسيد اکنون به امر حضرتت
صفحه قبل
1
...
2338
2339
2340
2341
2342
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن