167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان سلمان ساوجي

  • سودي ندهد توبه زان مي که بود ساقي
    در دور ازل با ما پيموده به پيمانه
  • داني که کند مستي در پايه سرمستي
    مردي ز سر هستي برخاسته مردانه
  • در صومعه با صوفي دارم سر مي خوردن
    ناصح سر خم برکن برنه سر افسانه
  • ما را کشش زلفت در حلقه بي کيشان
    زنار کشان آورد از گوشه کاشانه
  • در هم گسلم هر دم از دست تو زنجيري
    زنجير کجا دارد پاي من ديوانه
  • قفل ياقوت از در درج دهن بگشوده اي
    گوهر پاکيزه خويش آشکارا کرده اي
  • تا سودا شب نقاب صبح صادق کرده اي
    روز را در دامن مشکين شب پرورده اي
  • جاودان در بوستان عارضت سرسبز باد
    آن نبات تازه کز وي آب شکر برده اي
  • در خيل تو گشتيم، بسي از همه بابي
    کرديم سؤال و نشنيديم جوابي
  • در خواب خيال تو هوس دارم و کو خواب
    اي بخت شبي بخش بدين يکدمه خوابي
  • جان خواست که در لطف به شکل تو برآيد
    هم رنگي طاوس هوس کرد غرابي
  • مي فرستم جان به پيشش کاشکي اين جان من
    داشتي در حلقه زلفش به مويي قيمتي
  • اي ميوه رسيده ز بستان کيستي
    وي آيت نو آمده در شأن کيستي؟
  • جانها گرفته اند تو را در ميان چو شمع
    جانت فدا تو شمع شبستان کيستي؟
  • در حال گدايان نظري هست تو را عام
    خاص از من درويش گدا باز گرفتي
  • مي روي گرد صفت در عقب او سلمان
    به ازان نيست که اندر عقب او گردي
  • ما نياريم کرد در تو نظر
    نظري کن به ما اگر ياري
  • بار دل بس نبود سلمان را
    عشق در مي خورد به سر، باري
  • صباست قاصد سلمان به پيش دوست دريغ
    که در صباست گران خيزي و سبکباري
  • دل بر سر کوي تو نهاديم به خواري
    جان در غم عشق تو بداديم به زاري
  • فرياد ز زلف تو که صد بار به روزي
    در روز سفيدم بنمايد، شب تاري
  • گلستان شوق را، نشو و نمايي مي دهي
    بلبلان بينوا را در نوا مي آوري
  • بدين صورت که من در خواب مستي ام عجب باشد
    گرم بيدار گرداند صداي نفحه صوري
  • درم خالص قلبم نکند ميل خلاص
    گر تو در بوته غم دم به دمش بگدازي
  • در معاني صفات تو چه گويد سلمان
    هر چه گويم تو منزه ز بيانم باشي