167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان سلمان ساوجي

  • وقت است که سلطان سراپرده انجم
    در مملکت حسن زند سکه بنامش
  • آنکه در خون دل من مي رود
    من چو چشم خويشتن مي دارمش
  • روي در پاي تو مي مالم مرنج
    گر به روي سخت مي آزارمش
  • چون تحمل مي کند تن صحبت پيراهنش
    چون کند افتاده است آن اين زمان در گردنش؟
  • در خرابات مغان دلق مرقع نخرند
    برو اي خواجه برو دلق مرقع بفروش
  • آتش شوق رخت جرعه صفت سلمان را
    آبرو ريخته بر خاک در باده فروش
  • هر که به صبح ازل، جامي ازين مي کشيد
    در عرصاتش کشند، روز قيامت به هوش
  • کسي نتافت ازو سر چو زلفش از بن گوش
    سياه روي درآمد فتاد و در پايش
  • عجب آنست که در بزم رياحين گل را
    زير شمشاد نشانند و تو بر بالايش
  • در پي باد صبا چند رود سرگردان
    دل ببوي شکن طره عنبر سايش
  • در شب تيره زلفت دل سلمان گم شد
    شمعي از چهره برافروز و رهي بنمايش
  • خسروا بنده به بوسيدن خاک در تو
    چون سکندر به لب چشمه حيوان مشتاق
  • سواد زلف توام خواهد آمدن در چشم
    که بوي عنبر تو مي دهد نسيم شمال
  • به غير صورت او هر چه آيدم در دل
    به جان دوست که باشد تصور باطل
  • قتيل تيغ تو خواهيم گشت تا در حشر
    بدين بهانه بگيريم دامن قاتل
  • گل به صد ناز ارچه پروردست چون خوبان ولي
    عاقبت در خاک ريزد نازنين اندام گل
  • زاهدان خشک را در مجمع رندان چه کار؟
    خلوت خاص است و اينجا برنتابد بار عام
  • تا مهر ماه چهره تو در دلم نشست
    از مهر و ماه مهر بکلي بريده ام
  • بازا که در غم تو به بازار عاشقان
    جان را بداده و غم عشقت خريده ام
  • در نامه چو من شرح فراق تو نويسم
    خون گريد و فرياد کند خامه ز دستم
  • پيش ازان کز لب و دندان تو يابم کامي
    چون زبان در دهن خلق خدا افتادم
  • بود با باد صبا بوي تو بر بوي تو من
    در پي قافله باد صبا افتادم
  • تو چو گل در تتق غنچه و من چون بلبل
    گرد خرگاه تو فريادکنان مي گردم
  • عقل را ديدم سبک سر، يافتم جان را گران
    سرو را بگذاشتم در کوي جانان آمدم
  • خيال طاق ابروي تو در محراب مي بينم
    وگرنه من مشتي خاک هرگز سر فرو نارم