نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
ديوان سلمان ساوجي
عاشق صورت توست آينه و اين صورت
هست
در
چهره آيينه چو خورشيد پديد
خواست تا شرح فراق تو نويسد سلمان
حال دل
در
قلم آمد ز قلم خون بچکيد
سايه صفت، با همه افتادگي
در
عقب وصل تو خواهم دويد
اثري کرد هوا
در
من و بيمار شدم
به دو چشمش که علاج من بيمار کنيد
در
رخش آنچه من اي مدعيان مي بينم
گر ببينيد شما، همچو ني اقرار کنيد
همرهانيم،
در
طريق وفا
من به سر مي روم، تو پا بردار
راز لعل شاهدان بر زاهدان پوشيده است
متقي را
در
ميان مجلس صهبا چه کار؟
عمري گذشت تا سخنم را به هيچ وجه
در
خود نداد ره، دهن تنگ بار يار
گر زانکه عمر مي طلبي کرده ايم گم
عمر دراز
در
سر زلفت بجو ببر
از بوي تو هنوز نسيم است با صبا
وز روي تو هنوز نشاني است
در
قمر
سر مي زنيم بر
در
سوداي وصل و هيچ
از سر خيال وصل نخواهد شدن بدر
ديده مي بندم ولي از عکس خورشيد بلند
در
درون مي افتد از ديوار کوتاهم دگر
زندگاني
در
فراقت گر چنين خواهد گذشت
بعد از نيم زندگاني بس نمي خواهم دگر
ما چو اشکيم از فراقش مانده
در
خون جگر
بر کناري وز ميان مردمان افتاده دور
بينوا چون بلبلم، بي برگ چون شاخ درخت
کز جمال گل بود،
در
مهرگان افتاده دور
مجلس خلوت انس است و حريفان سرمت
مطربان پرده
در
و غمزه ساقي غماز
حبذا حالت پروانه که
در
کوي حبيب
به هواي دل خود مي کند آخر پرواز!
بنوازم ز ره لطف که سلمان امروز
در
مقامي است که جز ناله ندارد دمساز
از دود من سوخته زنهار حذر کن!
کآتش به من سوخته دل
در
زده اي باز
همچنان سوداي زلفت مي دهد تشويش دل
همچنان خطت تصرف مي کند
در
جان هنوز
رهروان عشق
در
بيداي سودايت به سر
سالها رفتند و پيدا نيستش پايان هنوز
در
زلف خويش پيچ و ازو حال ما بپرس
حال شکستگان کمند بلا بپرس
انحرافي
در
مزاج مستقيم سرو ماست
گو بيا چون است سر و بوستان ما بپرس
پيش خورشيدي مرا کاريست وانگه غير صبح
کيست کو
در
پيش خورشيدي تواند زد نفس؟
صد هزاران بلبل خوشگوست
در
باغ وجود
گر نباشد چون تويي سلمان، هزاري گو مباش
صفحه قبل
1
...
2331
2332
2333
2334
2335
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن