نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان سلمان ساوجي
ما جنت و فردوس ندانيم وليکن
دانيم که
در
جنت ازين حور نباشد
از بوي سر زلف خودم صبر مفرماي
کين تاب و توان
در
من رنجور نباشد
هر کس که به کفر سر زلف تو بميرد
در
کيش من آنست که مغفور نباشد
غير از تو نشايد که کسي
در
دلش آيد
آنکس که دلش محرم اسرار تو باشد
سلمان اگر از يار غمي
در
دلت آيد
باشد که غم يار تو غمخوار تو باشد
چو زلف آن را که سوداي تو باشد
سرش بايد که
در
پاي تو باشد
دل گم گشته ام را گر بجويي
در
آن زلف سمن ساي تو باشد
جهان هر لحظه سلمان را که
در
گوش
کند دري ز درياي تو باشد
اي آفتاب خوبي
در
سايه دو زلفت
آن سايه همايون تا بر سر که باشد؟
مشتاق حرم را گو: شو محرم ميخانه!
باشد که ازين خانه،
در
کعبه دري باشد
بهار عالم جان است، رخسارش تماشا کن
که
در
عالم از آن خوشتر تماشايي نمي باشد
تمنايي است سلمان را که جان
در
پايش اندازد
بجان او کزين بيشش تمنايي نمي باشد
قيامت است قيامت ملامت واعظ
اگر چه
در
دل من کارگر نخواهد شد
من چه دانستم که هجر يار چندين درکشد؟
يا مرا يکبارگي وصلش قلم
در
سر کشد
نام همه عاشقان،
در
ورق لطف اوست
گر قلمي مي کشد، بر سر ما مي کشد
در
آفتاب گردش از آن ذره برنخاست
کوديد روي ما و هوادار ما نشد
نگارا، گر چنين زيبا ميان باغ بخرامي
کلاهت لاله برگيرد، قبايت سرو
در
پوشد
بر روي اهل عالم، بوديم بسته محکم
درهاي دل ندانم، عشق از کجا
در
آمد؟
درويش بر درش رو، کآنکس که بر
در
او
درويش رفت ازينجا، آنجا توانگر آمد
در
پي او دل سرگشته نايافته کام
رفت و گرديد همه کون و مکان باز آمد
خوش آمد باد نوروزي، خوش آمد
بنفشه
در
چمن شاد و کش آمد
حال اين چشم ضعيفم مي گفت
قلمم،
در
قلمم مو آمد
راز مشک سر زلفت
در
دل
مي نهفتم ز سخن بو آمد
سرو بالاي تو مي جست
در
آب
چشم سلمان که بلا جو آمد
صبا شوريده سوداي زلف اوست مي ترسم
که گستاخي کند ناگه بران
در
، حلقه جنباند
صفحه قبل
1
...
2328
2329
2330
2331
2332
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن