167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان سلمان ساوجي

  • بدان دو چشم مکحل نظر در آينه کن
    ببين که خانه مردم چرا شدست سياه
  • حکايت سر زلفين توست در اطراف
    عبارت لب و دندان توست برافواه
  • نظر بر آنکه تو در چشم ما کني گذري
    نموده ام همه روزه چشمها بر راه
  • به غير کاهربا، در زمان معدلتش
    کسي به غصب نيارد ربود برگي کاه
  • کسي که تابع راي تو گشت چون خورشيد
    کسي در او نتواند دلير کرد نگاه
  • براي خرج عطاي کف تو مسکين کان
    چه جان بکند و در آخر نماند طاب ثراه
  • نزد به عهد تو در رودبار بربط ره
    وليک فاخته را رود چنگ زد صد راه
  • برآن سرم که کشم پاي فقر در دامن
    برم به ملک قناعت زدست آز پناه
  • اين خليل آذرست آزر برو ريحان شده
    يا خضر، در عين ظلمات آب حيوان يافته
  • گوهر پاک وجود در درج فطرت است
    چون «کليم الله » خلاص از موج بحران يافته
  • عقل کامل رأي خود را نزد رأي کاملت
    با کمال معرفت در عين نقصان يافته
  • شهسوار همتت افلاک را در روز عرض
    چون غبار نيلگون بر سمت ميدان يافته
  • گلشن نيلوفري را خادمان مجلست
    شبه نرگس داني از مينا در ايوان يافته
  • صبحدم زان غم که ناگه بر تو بادي بگذارد
    آتشين دل در بر خورشيد لرزان يافته
  • کرده دستت در کنار سايلان شکرانه را
    هر سرشک لعل و کان بر چهره کان يافته
  • در جنابت کز طهارت چون جناب مصطفاست
    بنده خود را گاه سلمان گاه حسان يافته
  • با همه خردي، دهان توست در روز سفيد
    آشکارا کرده دلها غارت، و پنهان شده
  • در مغيلان گاه عشقت خستگان درد را
    زخم هر خار مغيلان مرهم و درمان شده
  • سالکان راه عشق از تاب خورشيد رخش
    در پناه بارگاه سايه يزدان شده
  • تا درست مغربي مهر در ميزان شده
    هست باد مهرگاني زرگر بستان شده
  • شاخ گلبن را نگر در اشتياق روي گل
    ريخته رنگ از هوا، از مهرجان لرزان شده
  • ملک چوبين کرده غارت لشکر باد خزان
    گنج بادآورد خسرو در رزان لرزان شده
  • ساقيا! در کارگاه رنگ رز نظاره کن
    چون خم عيسي ببين، بر گونه گون الوان شده
  • در خمستان رو خم سربسته خماربين
    شاهد گل روي مصرعيش را زندان شده
  • ظاهرا هم شيره انگور بوده در ازل
    آب حيوان چون کفيل عمر جاويدان شده