167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان سلمان ساوجي

  • آنکش خيال لعل تو در چشم خانه ساخت
    گوهر به آستين کشد از آستان چشم
  • در انتظار مقدم خيل خيال تو
    روز و شب است بر سر ره ديده بان چشم
  • آنکو عروس باصره بي راي و حسن او
    بنمود چهره در تتق پرنيان چشم
  • بي حسن روي صائب او جلوه گر نشد
    طاوس نور در چمن بوستان چشم
  • الا که در هواي لقاي مبارکش
    مرغ نظر نمي پرد از آشيان چشم
  • با زيب خاک پايت اگر چشم ياد کرد
    از سرمه باد خاک سيه در دهان چشم
  • شاها بدان خداي که فراش قدرتش
    بنهاد شمع باصره در شمعدان چشم
  • خدود لاله رويان، در عقود لؤلؤي لالا
    اگر خواهي بيا بنگر، عذار لاله و شبنم
  • ستاده نرگس رعنا ميان گلشن خضراء
    دوسر در يک بدن پيدا، شده چون توأمان توأم
  • جمال طلعت بخت توبادا در همه وقتي
    چو روي نو عروسان بهاري تازه و خرم!
  • طناب خيمه افلاک باد فتنه بگسستي
    به اوتاد بقايش گر نبودي در ازل محکم
  • مي صافي که از قرابه چون در جام ريزندش
    صفاي جام رنگينش کند روشن روان جم
  • بجز دهان تو در آفتاب گردش کس
    نديده ذره که باشد درو ستاره نهان
  • در آتش لبت آب حيات مي بينم
    مگر رسيد به خاک جناب شاه جهان
  • سوار عزم تو تا پاي در رکاب آورد
    فلک به دست مراد تو باز داد عنان
  • اگر نبودي مرآت در لباس ذکور
    زعفتت ننمودي جمال چهره عيان
  • بدان حکيم که او در طبيعت مگسي
    نهد مرارت درد و حلاوت درمان
  • نماز شام که زرين غزاله در پس کوه
    نهفته گشت و هوا کرد عزم مشک افشان
  • چنان نمود که فرزند نور ديده من
    چو شمع تافته و در گرفته و گريان
  • درآمد از در خلوت سراي من ناگه
    چه گفت گفت که اي پير کلبه احزان
  • دگر که در حق من شه عنايي دارد
    مرا به حکم اجازت نمي دهد فرمان
  • هميشه تا گره زرنگار ماه بود
    چو گوي در خم چوگان آسمان گردان
  • کمند طره او با کمر چودر پيچد
    دقيقه اي زتن من در آن ميان برسان
  • مجال دم زدنت گر بود در آن خلوت
    زمين ببوس و دعايم زمان زمان برسان
  • در آن ميان چو دهد کام عاشقان لب دوست
    بگوبه زير لبش بهره فلان برسان