167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

ديوان سلمان ساوجي

  • آفتاب طرب از مشرق خم مي تابد
    خيز و مي خور که نکردند در توبه فراز
  • چتر انصاف تو چون ظل هماي اندازد
    کبک در سايه او خنده زند بر شهباز
  • در زمان تو بجز دشمن جانت زکمان
    نکشيدست کسي زحمتي از دست انداز
  • در ثبات قدمم صلب تر از کوه ولي
    غم دوران زمان است غمي کوه گداز
  • هر کسي بر در تو رسمي و راهي دارد
    من به بيراهيم از جمله اقران ممتاز
  • دوش پير خرد از روي نصيحت مي گفت
    در دو بيتم سخني خوش به طريق ايجاز
  • کامرانيت چنان باد که در دور فلک
    هيچ باقيت نماند بجز از عمر دراز!
  • حور اگر ديده بدين روضه کند روزي باز
    کند از شرم در روضه فردوس فراز
  • خم طاقش همه با سقف فلک گردد جفت
    لب بامش همه در گوش زحل گويد راز
  • چتر انصاف تو چون ظل هماي اندازد
    کبک در سايه او خنده زند بر شهباز
  • در کمال شرف و جاه و جلالي اکنون
    هست دور ابد انجام تو را اين آغاز
  • جام زرده به صبوحي که چو نرگس به صباح
    ريخت در جام بلورين مي اصفر، نرگس
  • هيچ در چشم نمي آورد او مردم را
    چشم دارد همگي بر زر و زيور نرگس
  • سيم و زرهاي پراکنده دي ماه خزان
    گوييا در قلم آورد به يکسر نرگس
  • يد بيضا و عصا و شجر اخضر نار
    همه در صورت خود کرد مصور نرگس
  • دوش گفتم غزلي در نظر نرگس مست
    کرد بر ديده سواد اين غزل ترنرگس
  • به خيال قد و بالاي تو روزي صدبار
    سرنهد در قدم سرو و صنوبر نرگس
  • در صبوح چمن از ساغر لطف تو کشد
    گر کشد لاله صفت داغ معنبر نرگس
  • چه عجب باشد اگر چون گل و بلبل گردد
    در هواي چمن بزم تو صد پرنرگس
  • بشکفاند نفس خلق تو دردي لاله
    بر دماند اثر لطف در آذر نرگس
  • چشمش از چشمه خورشيد شود روشن تر
    از غبار در تو گرکشد اغبر نرگس
  • در سراپرده بزم تو کنيزان باشند
    نوبهار و سمن و لاله و ديگر نرگس
  • دل از عقيق لب او حريق گلگون خواست
    چو لاله داد در اول پياله درد دنش
  • در آن خيال که کردند از وصالش هيچ
    نيست نقش به غير از خيال پيرهنش
  • نهاده بوته قلبم غم تو در آتش
    مگر خلاص دهد زآن خلاصه زمنش