167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان سلمان ساوجي

  • ز اشتياق سمش رفته نعل در آتش
    شکال از آرزوي دست بوس او برپاست
  • مدار باک ز کيد عدو که در همه وقت
    مدار دور فلک بر مدار راي شماست
  • اگرچه دشمن آتش نهاد سوخته دل
    زتاب تيغ تو در سنگ خاره ساخته جاست
  • بسان مردمک چشم خود در آب نشست
    گمان نبود وراکان سواد عين خطاست
  • در آب صورت خود چون بديد، صورت بست
    که خود هر آينه اينجاي بهترين ملجاست
  • هزار نقش برآورد زمانه و نبود
    يکي چنانکه در آينه تصور ماست
  • زخدمت ارچه جدا بوده ام وليک مرا
    هميشه در عقب شاه لشکري زدعاست
  • منم که زير نگين من است ملک سخن
    کسي که در سخن امروز خاتم الشعراست
  • همه از رهگذر آتش رخساره اوست
    مردم چشم مرا آبي اگر در جگرست
  • هست با داغ ولاي تو و طوق مننت
    هر چه امروز در اطراف جهان جانورست
  • سراي خانه گيتي که خانه دودراست
    در او اساس اقامت منه که رهگذر است
  • تو روزي از در آنکس طلب که هر روزت
    به قرص گرم خورش آسمان وظيفه خوراست
  • چو آفتاب زهر ذره مي شود لامع
    فروغ صبح حجابي که هست در سحر است
  • اگر نه خاک زمين را مصيبتي سنگي است
    چراش اينهمه خون هاي لعل در جگر است؟
  • بيا و يک نظر اعتبار کن در خاک
    که خاک تکيه گه خسروان معتبر است؟
  • کجا شدند بزرگان نامور امروز؟
    نشانشان به جهان در نه نام، ني اثر است
  • نجيب دين محمد، محمدبن حسين
    که در ديار وجود او به جود مشتهر است
  • اگرچه عيش جهان است چو شکر شيرين
    وليک زهر هلاهل سرشته در شکر است
  • ترا به ملک سعادت قرار چندان باد
    که در سراي قرار آن سعيد را مقر است!
  • بخت برگشته من رفته چو چشمت در خواب
    کار آشفته ام افتاده چو زلفت درپاست
  • پادشاه وزرا ميرزکريا که زقدر
    آستان در او مسند جاي وزراست
  • آنکه در کار ممالک قلم و دستش را
    قوت دست «کليم الله » و اعجاز عصاست
  • سجده درگه او نور جبين مي بخشد
    هم از آن سجده شما را اثري در سيماست
  • همت عالي او راست مقامي که فلک
    با وجود عظمت در نظرش کم زسها ست
  • عدلت از روي جهان تيغ و تبر برمي داشت
    آن مظالم همه در گردن شوم اعداست