نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.
گلستان سعدي
گر ملولي ز ما ترش منشين
که تو هم
در
ميان ما تلخي
جمعي چو گل و لاله بهم پيوسته
تو هيزم خشک
در
ميانشان رسته
نه ما را
در
ميان عهد و وفا بود
جفا کردي و بد عهدي نمودي
بيک بار از جهان دل
در
تو بستم
ندانستم که برگردي بزودي
بوسه دادن بروي دوست چسود
هم
در
اين لحظه کردنش بدرود
مگر ملائکه بر آسمان وگر نه بشر
بحسن صورت او
در
ز مي نخواهد برد
گفتن از زنبور بي حاصل بود
با يکي
در
عمر خود ناخورده نيش
در
بلاد عرب گويند ضرب الحبيب زبيب
از دست تو مشت بر دهان خوردن
نه
در
هرسخن بحث کردن رواست
خطا بر بزرگان گرفتن خطاست
تا نشنوي ز مسجد آدينه بانگ صبح
يا از
در
سراي اتابک غريو کوس
پنجه
در
صيد برده ضيغم را
چه تفاوت کند که سگ لايد
روي
در
روي دوست کن، بگذار
تا عدو پشت دست ميخايد
ملک را هم
در
آن شب آگهي دادند که
در
ملک تو چنين منکري حادث شده ...
جواني پاکباز پاک رو بود
که با پاکيزه روئي
در
گرو بود
در
اين گفتن جهان بر وي برآشفت
شنيدندش که جان ميداد و ميگفت
حديث عشق از آن بطال مينوش
که
در
سختي کند ياري فراموش
که سعدي راه و رسم عشقبازي
چنان داند که
در
بغداد تازي
قياس کن که چه حالت بود
در
آنساعت
که از وجود عزيزش بدر رود جاني
جوانان خوبروي و ماه رخسار
وليکن
در
وفا با کس نپايد
با تو مرا سوختن اندر عذاب
به که شدن با دگري
در
بهشت
گر از عهد خرديت ياد آمدي
که بيچاره بودي
در
آغوش من
بديناري چو خر
در
گل بمانند
ور الحمدي بخواهي صد بخوانند
وقتي افتاد فتنه اي
در
شام
هرکس از گوشه اي فرا رفتند
استاد و معلم چو بود بي آزار
خرسک بازند کودکان
در
بازار
نام نکوئي چو برون شد بکوي
در
نتواني که ببندي بروي
صفحه قبل
1
...
2292
2293
2294
2295
2296
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن