نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
گلستان سعدي
تا بدکان و خانه
در
گروي
هرگز اي خام آدمي نشوي
و آنرا که بر مراد جهان نيست دسترس
در
زاد و بوم خويش غريبست و ناشناخت
بزرگ زاده نادان به شهروا ماند
که
در
ديار غريبش به هيچ نستانند
پر طاوس
در
اوراق مصاحف ديدم
گفتم اين منزلت از قدر تو مي بينم بيش
چون
در
پسر موافقتي و دلبري بود
انديشه نيست گر پدر از وي بري بود
ور چه کس بي اجل نخواهد مرد
تو مرو
در
دهان اژدها
گر چه بيرون ز رزق نتوان خورد
در
طلب کاهلي نشايد کرد
غواص اگر انديشه کند کام نهنگ
هرگز نکند
در
گرانمايه بچنگ
چه خورد شير شرزه
در
بن غار؟
باز افتاده را چه قوت بود؟
تا تو
در
خانه صيد خواهي کرد
دست و پايت چو عنکبوت بود
هر که بر خود
در
سئوال گشاد
تا بميرد نيازمند بود
ور نبود دلبر همخوابه پيش
دست توان کرد
در
آغوش خويش
هنر بچشم عداوت بزرگتر عيبست
گلست سعدي و
در
چشم دشمنان خارست
سخن را سرست اي خردمند و بن
مياور سخن
در
ميان سخن
تو بر اوج فلک چه داني چيست
که نداني که
در
سرايت کيست
وگر بچشم ارادت نگه کني
در
ديو
فرشته ايت نمايد بچشم کروبي
بعد از تو ملاذ و ملجائي نيست
هم
در
تو گريزم ار گريزم
پاک دامن چون زيد بيچاره اي
اوفتاده تا گريبان
در
وحل
چو
در
چشم شاهد نيايد زرت
زر و خاک يکسان نمايد برت
تو که
در
بند خويشتن باشي
عشق بازي ز دروغ زن باشي
نه آنچنان بتو مشغولم اي بهشتي روي
که ياد خويشتنم
در
ضمير ميايد
چشم بدانديش که بر کنده باد
عيب نمايد هنرش
در
نظر
آنکه نبات عارضش آب حيات ميخورد
در
شکرش نگه کند هرکه، نبات ميخورد
اين بگفت و سفر کرد و پريشاني او
در
من اثر کرد
سبزه
در
باغ گفته اند خوشست
داند آنکس که اين سخن گويد
صفحه قبل
1
...
2291
2292
2293
2294
2295
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن