نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
گلستان سعدي
گر غني زر بدامن افشاند
(تا نظر
در
ثواب او نکني)
زن بد
در
سراي مرد نکو
هم درين عالم است دوزخ او
که از چنگال گرگم
در
ربودي
چو ديدم عاقبت خود گرگ بودي
غم فرزند و نان و جامه و قوت
بازت آرد سير
در
ملکوت
گر گدا پيشرو لشکر اسلام بود
کافر از بيم توقع برود تا
در
چين
متاب اي پارسا روي از گنهکار
ببخشايندگي
در
وي نظر کن
اين حکايت شنو که
در
بغداد
رايت و پرده را خلاف افتاد
من ز خدمت دمي نياسودم
گاه و بيگاه
در
سفر بودم
اگر خود بر درد پيشاني پيل
نه مردست آنکه
در
وي مردمي نيست
همراه اگر شتاب کند همره تو نيست
دل
در
کسي مبند که دل بسته تو نيست
خوي بد
در
طبيعتي که نشست
ندهد جز بوقت مرگ از دست
در
آن ساعت که خواهند اين و آن مرد
نخواهند از جهان بيش از کفن برد
نه آنکه بر
در
دعوي نشيند از خلقي
وگر خلاف کنندش بجنگ برخيزد
گفتم چه بود گياه ناچيز
تا
در
صف گل نشيند او نيز
بدبخت کسي که سر بتابد
زين
در
، که دري دگر نيابد
من آن مورم که
در
پايم بمالند
نه زنبورم که از دستم بنالند
حقا که با عقوبت دوزخ برابرست
رفتن بپايمردي همسايه
در
بهشت
با آنکه
در
وجود طعامست حظ نفس
رنج آورد طعام که بيش از قدر بود
گر بجاي نانش اندر سفره بودي آفتاب
تا قيامت روز روشن کس نديدي
در
جهان
هر چه از دونان بمنت خواستي
در
تن افزودي و از جان کاستي
چند باشد چو جسر بغدادش
آب
در
زير و آدمي بر پشت
در
بيابان فقير سوخته را
شلغم پخته به که نقره خام
دست تضرع چه سود بنده محتاج را
وقت دعا بر خدا وقت کرم
در
بغل
در
آن دم که دشمن پياپي رسيد
کمان کياني نبايد کشيد
بگرد
در
همه اسباب و ملک و هستي او
که هيچ چيز نبيني حلال جز خونش
صفحه قبل
1
...
2290
2291
2292
2293
2294
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن