نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
بوستان سعدي
رود روز و شب
در
بيابان و کوه
ز صحبت گريزان، ز مردم ستوه
ربوده ست خاطر فريبي دلش
فرو رفته پاي نظر
در
گلش
چرا طفل يک روزه هوشش نبرد؟
که
در
صنع ديدن چه بالغ چه خرد
محقق همان بيند اندر ابل
که
در
خوبرويان چين و چگل
در
اوقات سعدي نگنجد ملال
که دارد پس پرده چندين جمال
مرا کاين سخنهاست مجلس فروز
جو آتش
در
او روشنايي و سوز
نرنجم ز خصمان اگر برتپند
کز اين آتش پارسي
در
تبند
اگر بر پري چون ملک ز آسمان
به دامن
در
آويزدت بد گمان
فرومانده
در
کنج تاريک جاي
چه دريابد از جام گيتي نماي؟
غني را به غيبت بکاوند پوست
که فرعون اگر هست
در
عالم اوست
وگر کامراني
در
آيد ز پاي
غنيمت شمارند و فضل خداي
که تا چند از اين جاه و گردن کشي؟
خوشي را بود
در
قفا ناخوشي
وگر
در
سرش هول و مردانگي است
گريزند از او کاين چه ديوانگي است؟!
زبان
در
نهندش به ايذا چو تيغ
که بدبخت زر دارد از خود دريغ
وگر زن کند گويد از دست دل
به گردن
در
افتاد چون خر به گل
چواني هنرمند فرزانه بود
که
در
وعظ چالاک و مردانه بود
تو
در
وي همان عيب ديدي که هست
ز چندان هنر چشم عقلت ببست
بود خار و گل با هم اي هوشمند
چه
در
بند خاري تو؟ گل دسته بند
کرا زشت خويي بود
در
سرشت
نبيند ز طاووس جز پاي زشت
چرا دامن آلوده را حد زنم
چو
در
خود شناسم که تر دامنم؟
چو دشمن که
در
شعر سعدي، نگاه
به نفرت کند و اندرون تباه
نفس مي نيارم زد از شکر دوست
که شکري ندانم که
در
خورد اوست
نه
در
ابتدا بودي آب مني؟
اگر مردي از سر بدر کن مني
چو نافش بريدند روزي گسست
به پستان مادر
در
آويخت دست
پس او
در
شکم پرورش يافته ست
ز انبوب معده خورش يافته ست
صفحه قبل
1
...
2281
2282
2283
2284
2285
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن