نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
بوستان سعدي
به روي و ريا خرقه سهل است دوخت
گرش با خدا
در
تواني فروخت
مرائي که چندين ورع مي نمود
بديدند و هيچش
در
انبان نبود
ور آوازه خواهي
در
اقليم فاش
برون حله کن گو درون حشو باش
همان به گر آبستن گوهري
که همچون صدف سر به خود
در
بري
خنک نيکبختي که
در
گوشه اي
به دست آرد از معرفت توشه اي
تو خود را ازان
در
چه انداختي
که چه را ز ره باز نشناختي
بر اوج فلک چون پرد جره باز
که
در
شهپرش بسته اي سنگ آز؟
کجا سير وحشي رسد
در
ملک
نشايد پريد از ثري بر فلک
که گر پالهنگ از کفت
در
گسيخت
تن خويشتن کشت و خون تو ريخت
کجا ذکر گنجد
در
انبان آز؟
به سختي نفس مي کند پا دراز
همي ميردت عيسي از لاغري
تو
در
بند آني که خر پروي
وگر خود پرستي شکم طبله کن
در
خانه اين و آن قبله کن
کشد مرد پرخواره بار شکم
وگر
در
نيابد کشد بار غم
يکي
در
ميان معده انبار بود
از اين تنگ چشمي شکم خوار بود
ميان بست مسکين و شد بر درخت
وزان جا به گردن
در
افتاد سخت
يکي گفتش از دوستان
در
نهفت
چه کردي بدين هر دو دينار؟ گفت
سر آنگه به بالين نهد هوشمند
که خوابش به قهر آورد
در
کمند
يکي نيشکر داشت
در
طيفري
چپ و راست گرديده بر مشتري
به صاحبدلي گفت
در
کنج ده
که بستان و چون دست يابي بده
حلاوت ندارد شکر
در
نيش
چو باشد تقاضاي تلخ از پيش
يکي گربه
در
خانه زال بود
که برگشته ايام و بدحال بود
بخسبند خوش روستايي و جفت
به ذوقي که سلطان
در
ايوان نخفت
چو خلوت نشين کوس دولت شنيد
دگر ذوق
در
کنج خلوت نديد
چنان
در
حصارش کشيدند تنگ
که عاجز شد از تيرباران و سنگ
به همت مدد کن که شمشير و تير
نه
در
هر وغايي بود دستگير
صفحه قبل
1
...
2277
2278
2279
2280
2281
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن