نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
بوستان سعدي
يکي را چو سعدي دلي ساده بود
که با ساده رويي
در
افتاده بود
دلم خانه مهر يارست و بس
ازان مي نگنجد
در
آن کين کس
يکي بنده خويش پنداشتش
زبون ديد و
در
کار گل داشتش
به پايش
در
افتاد و پوزش نمود
بخنديد لقمان که پوزش چه سود؟
غلامي است
در
خيلم اي نيکبخت
که فرمايمش وقتها کار سخت
شنيدم که
در
دشت صنعا جنيد
سگي ديد بر کنده دندان صيد
وگر کسوت معرفت
در
برم
نماند، به بسيار از اين کمترم
ره اين است سعدي که مردان راه
به عزت نکردند
در
خود نگاه
سعادت گشاده دري سوي او
در
از ديگران بسته بر روي او
دمادم بشويند چون گربه روي
طمع کرده
در
صيد موشان کوي
وگر مي رود
در
پياز اين سخن
چنين است گو گنده مغزي مکن
شنيدم که شخصي
در
آن انجمن
بگفتا چنين نيست يا باالحسن
گر امروز بودي خداوند جاه
نکردي خود از کبر
در
وي نگاه
يکي را که پندار
در
سر بود
مپندار هرگز که حق بشنود
مريز اي حکيم آستينهاي
در
چو مي بيني از خويشتن خواجه پر
به چشم کسان
در
نيايد کسي
که از خود بزرگي نمايد بسي
گدايي شنيدم که
در
تنگ جاي
نهادش عمر پاي بر پشت پاي
نه کورم وليکن خطا رفت کار
ندانستم از من گنه
در
گذار
اگر مي بترسي ز روز شمار
ازان کز تو ترسد خطا
در
گذار
به خوابش کسي ديد چون
در
گذشت
که باري حکايت کن از سرگذشت
در
اين کشور انديشه کردم بسي
پريشان تر از خود نديدم کسي
برفتم مبادا که از شر من
ببندد
در
خير بر انجمن
بهي بايدت لطف کن کان بهان
نديدندي از خود بتر
در
جهان
از اين خاکدان بنده اي پاک شد
که
در
پاي کمتر کسي خاک شد
که گر خاک شد سعدي، او را چه غم؟
که
در
زندگي خاک بوده ست هم
صفحه قبل
1
...
2274
2275
2276
2277
2278
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن