نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
بوستان سعدي
مگر ديده باشي که
در
باغ و راغ
بتابد به شب کرمکي چون چراغ
به شهري
در
از شام غوغا فتاد
گرفتند پيري مبارک نهاد
شبي ديو خود را پري چهره ساخت
در
آغوش اين مرد و بر وي بتاخت
نصيحتگري لومش آغاز کرد
که خود را بکشتي
در
اين آب سرد
پس آن را که شخصم ز خاک آفريد
به قدرت
در
او جان پاک آفريد
که تا با خودي
در
خودت راه نيست
وز اين نکته جز بي خود آگاه نيست
به تسليم سر
در
گريبان برند
چو طاقت نماند گريبان درند
جهان پر سماع است و مستي و شور
وليکن چه بيند
در
آيينه کور؟
شتر را چو شور طرب
در
سرست
اگر آدمي را نباشد خرست
شکر لب جواني ني آموختي
که دلها
در
آتش چو ني سوختي
پدر بارها بانگ بر وي زدي
به تندي و آتش
در
آن ني زدي
همي گفت بر چهره افگنده خوي
که آتش به من
در
زد اين بار ني
حلالش بود رقص بر ياد دوست
که هر آستينيش جاني
در
اوست
گرفتم که مردانه اي
در
شنا
برهنه تواني زدن دست و پا
کسي گفت پروانه را کاي حقير
برو دوستي
در
خور خويش گير
تو را کس نگويد نکو مي کني
که جان
در
سر کار او مي کني
مپندار کو
در
چنان مجلسي
مدارا کند با چو تو مفلسي
مرا چون خليل آتشي
در
دل است
که پنداري اين شعله بر من گل است
نه خود را بر آتش بخود مي زنم
که زنجير شوق است
در
گردنم
نه آن مي کند يار
در
شاهدي
که با او توان گفتن از زاهدي
که عيبم کند بر تولاي دوست؟
که من راضيم کشته
در
پاي دوست
بسوزم که يار پسنديده اوست
که
در
وي سرايت کند سوز دوست
مرا چند گويي که
در
خورد خويش
حريفي بدست آر همدرد خويش
يکي را نصيحت مگو اي شگفت
که داني که
در
وي نخواهد گرفت
چه نغز آمد اين نکته
در
سندباد
که عشق آتش است اي پسر پند، باد
صفحه قبل
1
...
2269
2270
2271
2272
2273
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن