نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان محتشم کاشاني
که ديگر دهر ار ارحام واصلاب
چنين ذاتي نخواهد ديد
در
خواب
ملايک بي خود از گردون فتادند
ميان کشتگان
در
خون فتادند
به ماتم بيخ عيش از جان برآريد
به زاري تخم غم
در
دل بکاريد
که
در
دل اين زمان تخم ملامت
برشادي دهد روز قيامت
همايون طاير توفيق و اقبال
به صبر آورد جنبش
در
پر و بال
که عالم روي
در
آبادي آورد
نويد آور نويد و شادي آورد
بود
در
خلقت آن عرش درگاه
ز خلقش تا نشانش آن قدر آه
فتد هم رخنه
در
بنياد بيداد
شود هم مملکت از داد آباد
سياست را شود تيغ آن چنان تيز
که باشد
در
نيام از سهم خونريز
در
آن وادي که وحشش ماهيانند
طيورش سر به سر مرغابيانند
سوار اسب چو بينند يک سر
عنان
در
دست طوفانهاي صرصر
يکي را عقد مرواريد دربار
که بايد
در
بهايش زر بخروار
به خانها
در
کشند اسباب چندان
کزان گردد لب آمال خندان
که خواهي زد
در
ايام جواني
به دولت نوبت نو شيرواني
من عزلت گزين چون بي نصيبم
همانا
در
ديار خود غريبم
که اول بوده چوب خشک
در
باغ
فرو تر پايه اش از هيزم راغ
درين خانه نه رواق دو
در
که ديده ز يک مادر و يک پدر
يکي
در
سرش سايه ناکسي
که سگ را ازو عار آيد بسي
دو داماد
در
سلک يک خاندان
يکي کامران و يکي خر چران
قضا را روزي اندر نوبهاران
گوي را مانده
در
ته آب باران
به وي از جام همت جرعه اي داد
که خاص و عالم را
در
خاطر افتاد
الا اي پادشاه کشور دل
که دايم مي زند عشقت
در
دل
ليکن به هواي نفس يک چند
در
دهر بساط عيش افکند
وز پشت سرش سوار بسيار
با او همه
در
مقام آزار
هم خلعت عفو
در
برش بود
هم تاج نجات بر سرش بود
من ديده ز خواب چون گشادم
در
فکر حساب اين فتادم
در
قول شه و وفات ملا
يک سال نبود زير و بالا
به خدائي که داشت ارزاني
به تو
در
ملک خود سليماني
گويا طلوع مي کند از مغرب آفتاب
کاشوب
در
تمامي ذرات عالم است
در
بارگاه قدس که جاي ملال نيست
سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است
کشتي شکست خورده طوفان کربلا
در
خاک و خون طپيده ميدان کربلا
آن دم فلک بر آتش غيرت سپند شد
کز خوف خصم
در
حرم افغان بلند شد
آن
در
که جبرئيل امين بود خادمش
اهل ستم به پهلوي خيرالنسا زدند
بس آتشي ز اخگر الماس ريزه ها
افروختند و
در
حسن مجتبي زدند
وانگه سرادقي که ملک مجرمش نبود
کندند از مدينه و
در
کربلا زدند
وز تيشه ستيزه
در
آن دشت کوفيان
بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند
اهل حرم دريده گريبان گشوده مو
فرياد بر
در
حرم کبريا زدند
يکباره جامه
در
خم گردون به نيل زد
چون اين خبر به عيسي گردون نشين رسيد
هست از ملال گرچه بري ذات ذوالجلال
او
در
دلست و هيچ دلي نيست بي ملال
جمعي که زد بهم صفشان شور کربلا
در
حشر صف زنان صف محشر بهم زنند
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پير
افتاد
در
گمان که قيامت شد آشکار
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور و نشور واهمه را
در
گمان فتاد
هم بانگ نوحه غلغله
در
شش جهت فکند
هم گريه بر ملايک هفت آسمان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا
در
آن ميان
بر پيکر شريف امام زمان فتاد
بي اختيار نعره هذا حسين زود
سر زد چنانکه آتش ازو
در
جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بضعة الرسول
رو
در
مدينه کرد که يا ايهاالرسول
چون روي
در
بقيع به زهرا خطاب کرد
وحش زمين و مرغ هوا را کباب کرد
اولاد خويش را که شفيعان محشرند
در
ورطه عقوبت اهل جفا ببين
در
خلد بر حجاب دو کون آستين فشان
واندر جهان مصيبت ما بر ملا ببين
تنهاي کشتگان همه
در
خاک و خون نگر
سرهاي سروران همه بر نيزه ها ببين
صفحه قبل
1
...
2257
2258
2259
2260
2261
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن