نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان محتشم کاشاني
در
بحر صلاح روحي بيک
که چه او صالحي زمانه نديد
آن چه او گفت
در
طريق حساب
بود تاريخ فوت مير همان
از جهان چون رفت بادا
در
جنان
خرم و دلشاد با آل علي
اي جهان را از تو
در
گوش اميد
استمالت هاي عام شامله
صد چنين
در
بطنش اندر پرورش
يا هليله نامشان يا آمله
در
زمان چون تو سلطاني که اخراجات من
بي تعلل مي دهد از مخزن احسان خويش
که
در
گرفتن زر آن حرامي ناکس
به هيچ کس متوسل مشو که سلطان داد
هزار خيل خريدار گرم سودا را
بر متاع خود از چرخ
در
سجود آرند
روز هم خواهشم اين بوده که
در
هيچ محل
نگذارد صمد چاره برت بيچاره
در
ثناي تو هم از ياوري طبع بلند
رانده ام بر سر سياره و ثابت باره
اي عطا پيشه که درياي سخا و کرمت
در
تلاطم همه گوهر به کنار اندازد
به خدايي که داشت ارزاني
به تو
در
ملک خود سليماني
به حملش ز
در
دور کردي چنان
که شرمنده برتافت روزان حريم
وي خديو صبر فرمايان که مي بايد تو را
بينوائي بر
در
از ايوب صبر اندوزتر
در
بناي مستقيم الجود ميريزد مدام
از ني کلکت شکر همچون نبات از نيشکر
از براي او به جاي زر فرستادي نبات
تا زبانش ديرتر
در
جنبش آمد بهر زر
که به حکمت
در
انجمن سازد
غرق درياي انفعالم از آن
من که چون خسته عرق کرده
يافت
در
دم به يک نفس درمان
بر روي فرش اغبري مستدير سقف
در
زير چرخ چنبري لاجورد فام
با آن که
در
کفايت آن سعي ها نمود
نواب آفتاب لقاي فلک مقام
با آن که دوستان مدبر
در
آن مهم
دادند داد کوشش و امداد و اهتمام
جوهرشناسي آخر از ايشان که
در
سخن
اعجاز مي نمود بگيرائي کلام
بر خلق واجبست که
در
مدح او کنند
منعم به سيدالوزرا اشرف الانام
جغدي که
در
خرابه ادبار خانه داشت
دارد سر تو طن ديوار بام تو
مشکل اگر بهم رسد اسباب صحتش
زخم کهن جراحت
در
التيام تو
دارد فلک هوس که نهد پرده هاي چشم
در
زير پاي خامه رعنا خرام تو
وز اخذ نقدکان طبيعت نهان و فاش
در
گردن ملوک کلام است وام تو
آن کامکار را نظري هست غالبا
در
انتظار گفته سحر التزام تو
وز بهر حبس شخص تمنا زد از جفا
قفل سکوت بر
در
درج کلام تو
بگشا زبان و جايزه مدح خود به خواه
گو ثبت
در
کتاب طمع باش نام تو
صد نقص هست
در
طمع اما نمي رسد
نقصي ازين طمع به عيار تمام تو
پوشيده دار آن چه کشيدي که عنقريب
کوشيده
در
حصول مراد و مرام تو
اي شهسوار عرصه همت که مي کشند
در
راه جود غاشيه ات حاتمان به دوش
در
جنب همت تو کريمان ديگرند
گندم نماي روکش قلاب جو فروش
اي جوان بخت مدبر که
در
اصلاح امور
خرد پير ز تدبير تو شرمنده شود
در
روا کردن حاجات شتابي داري
کز تو امسال روا حاجت آينده شود
سرورا
در
دلم از قلبي بد سودايان
هست خاري که به لطف تو مگر کنده شود
در
صفاهان زري از من شده افشانده به خاک
همچو آن مرده که اجزاش پراکنده شود
نام مبلغ نبرم کز من کم همت اگر
بشنود همت والاي تو
در
خنده شود
به مسيحائيت اقرار کنم
در
همه کار
اگر از سعي تو اين مرده من زنده شود
دست صد پيل ساز بسته به چوب
تيغ او
در
دو نيمه کردن خود
در
هر ملک را که حادثه بست
او به مفتاح تيغ تيز گشود
حاصل آن خان کامران که سزاست
در
اميري به خسرويش ستود
در
زماني که محتشم مي کرد
قلم اندر ثنايش غاليه سود
در
محلي که برنمي آمد
هفته هفته ز مطبخ او دود
وان قدر زر نداشت
در
کيسه
که گدائي شود بدان خوشنود
داشت اما قراضه اي
در
قم
که نه معدوم بود و نه موجود
ليک
در
وجه نقد و نسيه چو هست
آن قدر فرق کز زيان تا سود
هر دو بستند دل
در
آن مبلغ
که خداوند وعده مي فرمود
حاليا بر
در
سراي فقير
که به دو دولت است قيراندود
صفحه قبل
1
...
2255
2256
2257
2258
2259
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن