167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان محتشم کاشاني

  • در مشام جان خيال عطر نرگس پخته عشق
    گو علم برميفراز از خامي سودا پياز
  • نظم لعب آيين ما نسبت به آن لفظ متين
    چون معلق هاي طفلانست در جنب نماز
  • بيا اي رسول از در مهرباني
    به من ياري کن چون ياران جاني
  • به جنبش در آر آنچنان باره ات را
    که گردد روان بخش عزم از رواني
  • غرض کاين گوهرهاي بحر بلاغت
    که دارند در وزن و قيمت گراني
  • سکندر سپاهي که فرداست و يکتا
    در اقليم گيري و کشورستاني
  • ملقب به ظلم است از بس تفاوت
    در ايام او عدل نوشيرواني
  • به قدر دو عمر از جهان بهره دارد
    شب و روز در عالم کامراني
  • اگر در سپه بعضي از سروران را
    شد آهنگ دارائي آن جهاني
  • بر افروخته آتشي در عذابم
    که دودش رسيده به چرخ دخاني
  • به چنگال اعراب افتاده حالا
    چو گلبرگ در دست باد خزاني
  • سخن مي کنم کوته آن گوهر آنجا
    بزر در گرو مانده ديگر تو داني
  • تو را اي جوانبخت از اقبال بادا
    در انجام عمر طبيعي جواني
  • بگو ولي به زباني کزو اثر بارد
    که اي جلال تو را جلوه در لباس دوام
  • نه پاي راه نوردي که در گشايش کار
    ره اميد به دستش دهد گشايش کام
  • در آن خجسته زمين هر غزل غزالي بود
    به طبع مستمع از مردم آشنائي و رام
  • در آستين بودش دست صنع هر که ز لفظ
    لباس برقد معني برد به اين اندام
  • بود بعيد که عرش مکان من نرسد
    در ارتفاع به فرش مقام هيچکدام
  • که در نوازش و دريادلي و زربخشي
    هزار حاتمش از روي نسبت است غلام
  • ضعفا را چو کند تقويتت جان در تن
    ذره خورشيد شود قطره کند عماني
  • آن که با حفظ تو در حرب گه آيد عريان
    جلد فرسوده کند بر جسدش خفتاني
  • در محيط غضبت پيکري لنگر خصم
    کشتي نيست که آخر نشود طوفاني
  • عيد خلقي تو و در عيد گه دولت تو
    خصم افراخته گردن شتر قرباني
  • در زمان تو اگر يوسف مصري باشد
    خويش را بهر شرف نام کند کاشاني
  • تيغ راني شده ممنوع که بر رغم زمان
    تو در اصلاح جهان تيغ زبان ميراني
  • عمرها داشتم اميد که يک بار دگر
    در صف خاک نشينان خودم بکشاني
  • همه مرغان ادلي اجنحه در صحبت خان
    بوستاني و من تنگ قفس زنداني
  • من هم از ادعيه در پي بفرستم سپهي
    که توشان سد بلاي سپه خود داني
  • فتاد زمزمه ذوقناک در افواه
    که يافت لذت از آن صدهزار کام و زبان
  • به مهره کمر کوه اگر اشاره کند
    هزار مرحله ره در ميان به نوک سنان
  • محل نيزه رساندن ز زورمندي وي
    تفاوتي نکند در اثر سنان وبنان
  • فروغ سلطنت او فرو گرفته جهان
    هنوز اگرچه نهان است در نقاب حجاب
  • گشوده بر رخ عزمش زمانه صد در فتح
    نکرده سلطنت او هنوز فتح الباب
  • به ناز گام به ره مي نهد تصرف او
    اگر چه سلطنت افتاده در پيش بشتاب
  • بسي نمانده که در چار رکن دهر کنند
    خلايق دو جهان سجده پيش يک محراب
  • در آن امور که باشد قضا تقاضائي
    قدر چکار کند جز تهيه اسباب
  • فلک اگر به در او رود بزر چيدن
    کند ز ننگ زر آفتاب را پرتاب
  • ولي ز غايت آزار بود در جنبش
    ز جزو جزو تنم موجب هزار عذاب
  • هست يکي در جهان از تو کرم پيشه تر
    ليک نرنجي که نيست غير جهان آفرين
  • وان چه شود خواسته جايزه من بود
    کز عدم آورده ام اين همه در ثمين
  • بهر تو کز عظم شان آمده اي در جهان
    قابل بزمي چنان لايق مدحي چنين
  • زان که ز پاي ملخ تحفه روان ساختن
    نزد سليمان رواست در نظر خورده بين
  • چو کردند از غنا عرض تجمل سايلان او
    فروشد در زمين از انفعال کم زري قارون
  • ولي از محتشم آن پيشکش کايد به کار تو
    مناسب نيست الانقد نظمي چون در مکنون
  • شش سال شد که راتبه من شدست هشت
    در دفتر عنايت نواب نامدار
  • اما نداده ام من زار از دو سال پيش
    دردسر سگان در آن جهان مدار
  • تشنه اي را کام بخشي شربتي در کام ريخت
    مفسدان کردند کامش راز حنظل تلخ تر
  • صيدي ازنخچير بندي بود در قيد قبول
    رشگ مردودان به صحراي هلاکش دادسر
  • وز ثنايش طبع مضمون آفرينش مي کند
    در تن شخص فصاحت هر زمان جان دگر
  • چرخ کاندر ضبط گيتي نيست رايش را نظير
    نسخه قانون تدبير تو دارد در نظر