167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

مواعظ سعدي

  • محتسب کون برهنه در بازار
    قحبه را مي زند که روي بپوش
  • گفت اگر در کمند من افتي
    پيش چشمت جهان کنم تاريک
  • پيدا شود که مرد کدامست و زن کدام
    در تنگناي حلقه مردان به روز جنگ
  • مردي درون شخص چو آتش در آهنست
    و آتش برون نيايد از آهن مگر به سنگ
  • سر خصمت به گرز کوفته باد
    بي روان اوفتاده در صف جنگ
  • نگويمت که درو دانشست يا فضلي
    که نيست در همه آفاق مثل او فاضل
  • اميد هست که او نيز چون به در ميرد
    به نيکنامي و مقصود همگنان حاصل
  • خطاب حاکم عادل مثال بارانست
    چه در حديقه سلطان چه بر کنيسه عام
  • تو نيکنام شوي در زمانه ورنه بسست
    خداي عز وجل رزق خلق را قسام
  • که در رياضت و خلوت مقام من دارد؟
    که جامه خواب کلوخست و سنگ بالينم
  • به جاي من که نشيند که در مقام رضا
    برابر است گلستان و تل سرگينم
  • خلق در ملک خداي از همه جنسي باشد
    حاکمان خرده نگيرند که ما رندانيم
  • گر بدانستي که خواهد مرد ناگه در ميان
    جامه چندين کي تنيدي پيله گرد خويشتن
  • دو بهر از دينش ار معدوم گردد
    نيايد در ضميرش هيچ نقصان
  • بعد از دعا نصيحت درويش بي غرض
    نيکش بود که نيک تأمل کند در آن
  • بادا هميشه بر سر عمرت کلاه بخت
    در پيشت ايستاده کمر بسته چاکران
  • جامع هفت چيز در يک روز
    عجبست ار نميرد آن دابه
  • نديدم در جهان چون خاک شيراز
    وزين ناسازتر آب و هوايي
  • طبيب محترم درماند عاجز
    ز دستش تا به گردن در بلايي
  • اگر چه راي تو در کارها بلند بود
    بود بلندتر از راي هر کسي رايي
  • دامن جامه که در خار مغيلان بگرفت
    گر تو خواهي که به تندي برهاني بدري
  • يار مغلوب که در چنگ بدانديش افتاد
    ياري آنست که نرمي کني و لابه گري
  • در همه حال نيک محضر باش
    تا همه وقت محترم باشي
  • دوش در سلک صحبتي بودم
    گوش و چشمم به مطرب و ساقي
  • ز لوح روي کودک بر توان خواند
    که بد يا نيک باشد در بزرگي