167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

مواعظ سعدي

  • بدين خلاف ندانم که ملک شيرينست
    ولي چه سود که در سنگ مي کشد فرهاد
  • گر آب ديده شيرازيان بپيوندد
    به يکدگر برود همچو دجله در بغداد
  • هميشه سبز و جوان باد در حديقه ملک
    درخت دولت بيخ آور برومندش
  • هر آنکه پاي خلاف تو در رکيب آورد
    به خانه باز رود اسب بي خداوندش
  • خدنگ درد فراق اندرون سينه خلق
    چنان نشست که در جان نشست سوفارش
  • چگونه غم نخورد در فراق او درويش
    که غم فزون شد و از سر برفت غمخوارش
  • نظر به حال چنين روز بود در همه عمر
    نماز نيم شبان و دعاي اسحارش
  • گمان مبر که به تنهاست در حظيره خاک
    قرين گور و قيامت بسست کردارش
  • زينهار از دور گيتي، و انقلاب روزگار
    در خيال کس نيامد کانچنان گردد چنين
  • بعد از اين آسايش از دنيا نشايد چشم داشت
    قير در انگشتري ماند چو برخيزد نگين
  • تيغ هندي برنيايد روز پيکار از نيام
    شيرمردي را که باشد مرگ پنهان در کمين
  • يارب اين رکن مسلماني به امن آباد دار
    در پناه شاه عادل پيشواي ملک و دين
  • لاجرم در بر و بحرش داعيان دولتند
    کاي هزاران آفرين بر جانت از جان آفرين
  • سکون در آتش سوزنده گفتم
    نشايد کرد و درمان هم سکونست
  • بزرگان چشم و دل در انتظارند
    عزيزان وقت و ساعت مي شمارند
  • غلامان در و گوهر مي فشانند
    کنيزان دست و ساعد مي نگارند
  • پس از مرگ جوانان گل مماناد
    پس از گل در چمن بلبل مخواناد
  • به حسرت در زمين رفت آن گل نو
    صبا بر استخوانش گل دماناد
  • به تلخي رفت از دنياي شيرين
    زلال کام در حلقش چکاناد
  • در آن عالم خداي از عالم غيب
    نثار رحمتش بر سر فشاناد
  • هر که در بند تو شد بسته جاويد بماند
    پاي رفتن به حقيقت نبود بندي را
  • جز آستانه فضلت که مقصد اممست
    کجاست در همه عالم وثوق اهل بها
  • متاع خويشتنم در نظر حقير آمد
    که پرتوي ندهد پيش آفتاب سها
  • بيش از آن کن حساب خود که تو را
    ديگري در حساب گيرد سخت
  • آن در آن چاه خويشتن نفتاد
    وين برين تخت خويشتن ننشست