167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

مواعظ سعدي

  • گر پنج نوبتت به در قصر مي زنند
    نوبت به ديگري بگذاري و بگذري
  • هاروت را که خلق جهان سحر ازو برند
    در چه فکند غمزه خوبان به ساحري
  • هشدار تا نيفکندت پيروي نفس
    در ورطه اي که سود ندارد شناوري
  • چون بوم بدخبر مفکن سايه بر خراب
    در اوج سدره کوش که فرخنده طايري
  • از من بگوي عالم تفسيرگوي را
    گر در عمل نکوشي نادان مفسري
  • از صد يکي به جاي نياورده شرط علم
    وز حب جاه در طلب علم ديگري
  • امروزه غره اي به فصاحت که در حديث
    هر نکته را هزار دلايل بياوري
  • فردا فصيح باشي در موقف حساب
    گر علتي بگويي و عذري بگستري
  • در کم ز خويشتن به حقارت نگه مکن
    گر بهتري به مال، به گوهر برابري
  • زنهار پند من پدرانه است گوش گير
    بيگانگي مورز که در دين برادري
  • دامن مکش ز صحبت ايشان که در بهشت
    دامن کشان سندس خضرند و عبقري
  • در بارگاه خاطر سعدي خرام اگر
    خواهي ز پادشاه سخن داد شاعري
  • گه گه خيال در سرم آيد که اين منم
    ملک عجم گرفته به تيغ سخننوري
  • شرم آيد از بضاعت بي قيمتم وليک
    در شهر آبگينه فروشست و جوهري
  • وجودم به تنگ آمد از جور تنگي
    شدم در سفر روزگاري درنگي
  • چو بازآمدم کشور آسوده ديدم
    ز گرگان به در رفته آن تيز چنگي
  • چنان بود در عهد اول که ديدي
    جهاني پرآشوب و تشويش و تنگي
  • چنان بود در عهد اول که ديدي
    جهاني پرآشوب و تشويش و تنگي
  • اي آنکه خانه در ره سيلاب مي کني
    بر خاک رودخانه نباشد معولي
  • دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد
    هرگز نبود دور زمان بي تبدلي
  • تير از کمان چو رفت نيايد به شست باز
    پس واجبست در همه کاري تأملي
  • مرد آدمي نباشد اگر دل نسوزدش
    باري که بيند و خري اوفتاده در گلي
  • تا هر چه گفته باشمت از خير در حضور
    بعد از تو شرمسار نباشم به محفلي
  • نويين اعظم آنکه به تدبير و فهم و راي
    امروز در بسيط ندارد مقابلي
  • اگر تو در چمن روزگار همچو گلي
    دميده بر سر خاک تو خار خواهد بود