نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان محتشم کاشاني
ز شهسوار عرب کنده شد
در
از خيبر
ز شهريار عجم از زمانه بيخ ستم
فلک به باطن و ظاهر نمي تواند يافت
دو شهسوار چنين
در
قصيده عالم
جهان به معني و صورت نمي تواند جست
دو شاه بيت چنين
در
قصيده عالم
يگانه پادشها يک گداست
در
عهدت
که رفع پستي خود کرده از علو همم
هان به وقت همت مدد نمي طلبد
ز اقوياي جهان
در
ميان لشگر غم
نويسم
در
بيان معجز لعلش اگر حرفي
ز عجز اندر بنانم خامه معجز بيان لرزد
جهانگيري که چون گردد تزلزل
در
زمين افکن
زمين لنگر گسل گرديده تا آخر زمان لرزد
گه تقرير و تحرير فصول دفتر مهرش
زبان کلک
در
بند آيد و کلک زبان لرزد
نهنگ سرکش کشتي شکن
در
روزگار او
به دريا بر سر کشتي به شکل بادبان لرزد
ور از فرض محالش همچو طفلان بهر آسايش
بخوابانند
در
گهواره امن و امان لرزد
صد شکر کز شفاي شهنشاه کامران
نوشد لباس امن و امان
در
بر جهان
نخل بزرگ سايه بستان سروري
رو
در
بهار کرد و برون آمد از خزان
در
ساحت وجود شه کامياب شد
صحت گران رکاب و تکسر سبک عنان
شاهنشهي که گشت ازو پاي کاينات
در
شاه راه مذهب اثني عشر روان
فرمان دهي که رونق دين محمدي
داد آن چنان که بود رضاي خدا
در
آن
در
جنب کاخ رفعتش افتاده بس قصير
ارکان قصر قيصر و ايوان اردوان
در
پاي باد پاي مرادش هميشه چرخ
گوئيست سر نهاده به فرمان صولجان
با قوت قضا نکند رخنه
در
هوا
کز بي نفاذ او بجهد تيري از کمان
روز دغا چو پاي
در
آرد به رخش کين
گوش فلک گران شود از بانگ الامان
چرخ از دو روزه عارضه آن جهان پناه
در
دوستي و دشمنيش کرد امتحان
شکر دگر که
در
حرم آن جهان پناه
ضايع نگشت خدمت معصومه جهان
تابنده باد
در
دو جهان کوکبش که هست
شاه سپهر کوکبه را شمع دودمان
در
عرصه اي که بود عنان خطر سبک
زان شهسوار گشت رکاب ظفر گران
کز وي جسيم ترغنمي
در
بسيط خاک
دوران نداده بود به دورانيان نشان
وآن اضطراب کشتي او
در
ميان خوف
تسکين پذير گشت وشد از ورطه بر کران
در
خيرهاي مخفي و طاعات مختفي
کاري که داشت ساخت ز معبود غيب دان
واندر صفات کوکبه پادشاهيش
سي سال شد که کلک به ناله است
در
بنان
بهر يگانه پادشه خود که
در
دو کون
فرض است شکر سلطنتش بر يکان يکان
آن که نبود برون ز کشور او
هرکه را
در
زمين مکان باشد
وانکه زير نگين بود او را
هرچه
در
تحت آسمان باشد
گر به رفع قضا نويسد حکم
اهتمام قدر
در
آن باشد
کان برآرد به زينهار انگشت
چون تو را خامه
در
بنان باشد
مي رسد مطلعي دگر که چه زر
در
بلاد سخن روان باشد
نرسد سه فتنه را خللي
گر نه تيغ تو
در
ميان باشد
در
زماني که از هجوم سپاه
رستخيز از دو حد عيان باشد
هرچه
در
خاطر اجل گذرد
تيغ را بر سر زبان باشد
چو عنان فرس به جنباني
رعشه
در
جسم انس و جان باشد
ملک الموت هم فتد به گمان
کز قتالت نه
در
امان باشد
هم شتاب تو يک زمان
در
حرب
فتح را عمر جاودان باشد
هم درنگ تو يک نفس
در
جنگ
مهلت صد هزار جان باشد
اين معاني که نکته هاي بديع
تنگ
در
قالب بيان باشد
بلبل اندر قفس بود محبوس
زاغ
در
باغ و بوستان باشد
استخوان ريزه هاي من تا چند
غرقه
در
خون چه ناردان باشد
مانده
در
جلدش استخواني چند
تنگ دل چون خلال دان باشد
زد سپهر پير
در
دارالعيار سلطنت
سکه شاهي به نام پادشاه نوجوان
آفتابي کز طلوعش بعد چندين انتظار
آمدند از خرمي
در
رقص ذرات جهان
عون رافت گسترش
در
رتبه افزائي دهد
صعوه را بر فرق فرقد ساي سيمرغ آشيان
دست عاجز پرورش
در
سرکش آزاري کشد
اره ازسين سها بر فرق قاف فرقدان
صورتش بر لخت کوهي گر کند نقاش نقش
جنبش آرد بي قراريهاش
در
کوه گران
بگذرد
در
يک نفس کشتي ز درياي محيط
گر نگارد صورتش را ناخدا بر بادبان
صفحه قبل
1
...
2244
2245
2246
2247
2248
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن