167906 مورد در 0.11 ثانیه یافت شد.

مواعظ سعدي

  • کسان ذخيره دنيا نهند و غله او
    هنوز سنبله باشد که رفت در ميزان
  • خنک عراق که در سايه حمايت تست
    حمايت تو نگويم، عنايت يزدان
  • چو حصر منقبتت در قلم نمي آيد
    چگونه وصف تو گويد زبان مدحت خوان
  • پري که در همه عالم به حسن موصوفست
    ز شرم چون تو پريزاده مي رود پنهان
  • به دستهاي نگارين چو در حديث آبي
    هزار دل ببري زينهار ازين دستان
  • لبان لعل تو با هر که در حديث آيد
    به راستي که ز چشمش بيوفتد مرجان
  • اميد وصل تو جانم به رقص مي آرد
    چو باد صبح که در گردش آورد ريحان
  • سر خجالتم از پيش برنمي آيد
    که در چگونه به دريا برند و لعل به کان
  • مرا قبول شما نام در جهان گسترد
    مرا به صاحب ديوان عزيز شد ديوان
  • حيات مانده غنيمت شمر که باقي عمر
    چو برف بر سر کوهست روي در نقصان
  • مرا که طبع سخنگوي در حديث آمد
    نه مرکبيست که بازش توان کشيد عنان
  • تو کوه جودي و من در ميان ورطه فقر
    مگر به شرطه اقبالت اوفتم به کران
  • خلاف نيست در آثار بر و معروفت
    که دير سال بماند تو ديرسال بمان
  • کاش کابن مقله بودي در حيات
    تا بماليدي خطت بر مقلتين
  • در تو نتوان گفت جز اوصاف نيک
    ور کسي گويد جز اين ميلست و مين
  • اي کمال نيک مردي بر تو ختم
    نيک نامي منتشر در خافقين
  • تا به گردون بر برخشند اختران
    تا به گيتي در بتابد نيرين
  • جاودان در بارگاهت عيش باد
    تا به گردون مي رود آواز قين
  • چنين درخت نرويد ز بوستان ارم
    چنين صنم نبود در نگارخانه چين
  • طريق اهل نظر خامشي و حيرانيست
    که در نهايت وصفت نمي رسد تحسين
  • حکايت لبت اندر دهان نمي گنجد
    لب و دهان نتوان گفت در درج ثمين
  • به صدر صاحب ديوان ايخان نالم
    که در اياسه او جور نيست بر مسکين
  • بسي نماند که در عهد رأي و رأفت او
    به يک مقام نشينند صعوه و شاهين
  • تو آن يگانه دهري که در وساده حکم
    به از تو تکيه نکردست هيچ صدرنشين
  • چو فيض چشمه خورشيد بامداد پگاه
    که در تموج او منطمس شود پروين