نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
مواعظ سعدي
چو يزدانت مکرم کرد و مخصوص
چنان زي
در
ميان خلق عالم
در
رفتن و بازآمدن رايت منصور
بس فاتحه خوانديم و به اخلاص دميديم
چون ماه شب چارده از شرق برآمد
رويي که
در
آن ماه چو نو مي طلبيدم
در
سايه ايوان سلامت ننشستيم
تا کوه و بيابان مشقت نبريديم
دست فلک آن روز چنان آتش تفريق
در
خرمن ما زد که چو گندم بطپيديم
سعدي ادب آنست که
در
حضرت خورشيد
گوييم که ما خود شب تاريک نديديم
به گرد او نرسد پاي جهد من هيهات
وليک تا رمقي
در
تنست مي پويم
درآمد از
در
من بامداد و پنداري
که آفتاب برآمد ز مشرق کويم
پري نديده ام و آدمي نمي گويم
بهشت بود که
در
باز کرد بر رويم
وليک
در
همه کاشانه هيچ بوي نبرد
مگر شمامه انفاس عنبرين بويم
هزار قطعه موزون به هيچ بر نگرفت
چو زر نديد پريچهره
در
ترازويم
گرفتم آتش دل
در
نظر نمي آيد
نگاه مي نکني آب چشم چون جويم
ملکي بدين مسافت و حکمي برين نسق
ننوشته اند
در
همه شهنامه داستان
در
روي دشمنان تو تيري بيوفتاد
کز هيبت تو پشت بدادند چون کمان
بيهوده
در
بسيط زمين اين سخن نرفت
مردم نمي برند که خود مي رود روان
دست ملوک، لازم فتراک دولتت
چون پاي
در
رکاب کني بخت هم عنان
بس اعتماد مکن بر دوام دولت و عمر
که دولتي دگرت
در
پي است جاويدان
بپاش تخم عبادت حبيب من زان پيش
که
در
زمين وجودت نماند آب روان
حيات زنده غنيمت شمر که باقي عمر
چو برف بر سر کوهست روي
در
نقصان
شکر به شکر نهم
در
دهان مژده دهان
اگر تو باز برآري حديث من به دهان
ز کارگاه قضا
در
درخت پوشانند
قباي سبز که تاراج کرده بود خزان
تو گر به رقص نيايي شگفت جانوري
ازين هوا که درخت آمدست
در
جولان
کدام گل بود اندر چمن به زيباييت؟
کدام سرو به بالاي تست
در
بستان؟
برو محاسن اخلاق چون رطب بر بار
درو فنون فضايل چو دانه
در
رمان
چو بر صحيفه املي روان شود قلمش
زبان طعن نهد
در
بلاغت سحبان
صفحه قبل
1
...
2242
2243
2244
2245
2246
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن