167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

مواعظ سعدي

  • براي ختم سخن دست در دعا داريم
    اميدوار قبول از مهيمن غفار
  • گنج خواهي، در طلب رنجي ببر
    خرمني مي بايدت، تخمي بکار
  • ملک بانان را نشايد روز و شب
    گاهي اندر خمر و گاهي در خمار
  • با غريبان لطف بي اندازه کن
    تا رود نامت به نيک در ديار
  • منجنيق آه مظلومان به صبح
    سخت گيرد ظالمان را در حصار
  • اي که داري چشم عقل و گوش هوش
    پند من در گوش کن چون گوشوار
  • هر کرا خوف و طمع در کار نيست
    از ختا باکش نباشد وز تتار
  • جاودان از دور گيتي کام دل
    در کنارت باد و دشمن بر کنار
  • تن درست چه داند به خواب نوشين در
    که شب چگونه به پايان همي برد رنجور؟
  • مرا که سحر سخن در همه جهان رفتست
    ز سحر چشم تو بيچاره مانده ام مسحور
  • دو رسته لؤلؤ منظوم در دهان داري
    عبارت لب شيرين چو لؤلؤ منثور
  • شبي چنين در هفت آسمان به رحمت باز
    ز خويشتن نفسي اي پسر به حق پرداز
  • ندانم از چه گلست آن نگار يغمايي
    که خط کشيده در اوصاف نيکوان چگل
  • ز هرچه هست گزيرست ناگزير از دوست
    ز دوست مگسل و از هرچه در جهان بگسل
  • دواي درد مرا اي طبيب مي نکني
    مگر تو نيز فرومانده اي در اين مشکل
  • به دوستي که ندارم ز کيد دشمن باک
    وگر به تيغ بود در ميان ما فاصل
  • به خون شعدي اگر تشنه اي حلالت باد
    که در شريعت ما حکم نيست بر قاتل
  • نظر به عالم صورت مکن که طايفه اي
    به چشم خلق عزيزند و در خداي خجل
  • که در فضايل او جاي حيرتست و وقوف
    که مر کدام يکي را بيان کند قائل
  • اميد هست که در عهد جود و انعامش
    چنان شود که منادي کنند بر سائل
  • تو نيک بخت شوي در ميان وگرنه بسست
    خداي عزوجل رزق خلق را کافل
  • ثناي طال بقا هيچ فايدت نکند
    که در مواجهه گويند راکب و راجل
  • بار خدايي که درون صدف
    در کند از قطره آب زلال
  • که موران چون به گرد آيند بسيار
    به تنگ آيد روان در حلق ضيغم
  • سخن را روي در صاحبدلانست
    نگويند از حرم الا به محرم