نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان سعدي
طوطي شکر شکستن ديگر روا ندارد
گر پسته ات ببيند وقتي که
در
کلامي
اي دريغا گر شبي
در
بر خرابت ديدمي
سرگران از خواب و سرمست از شرابت ديدمي
روز روشن دست دادي
در
شب تاريک هجر
گر سحرگه روي همچون آفتابت ديدمي
گر مرا عشقت به سختي کشت سهلست اين قدر
کاش کاندک مايه نرمي
در
خطابت ديدمي
ور چو خورشيدت نبينم کاشکي همچون هلال
اندکي پيدا و ديگر
در
نقابت ديدمي
از منت دانم حجابي نيست جز بيم رقيب
کاش پنهان از رقيبان
در
حجابت ديدمي
سر نيارستي کشيد از دست افغانم فلک
گر به خدمت دست سعدي
در
رکابت ديدمي
آسوده خاطرم که تو
در
خاطر مني
گر تاج مي فرستي و گر تيغ مي زني
اي چشم عقل خيره
در
اوصاف روي تو
چون مرغ شب که هيچ نبيند به روشني
بياض ساعد سيمين مپوش
در
صف جنگ
که بي تکلف شمشير لشکري بزني
تو را که
در
نظر آمد جمال طلعت خويش
حقيقتست که ديگر نظر به ما نکني
کسي
در
آينه شخصي بدين صفت بيند
کند هرآينه جور و جفا و کبر و مني
در
آن دهن که تو داري سخن نمي گنجد
من آدمي نشنيدم بدين شکردهني
تا صبا مي رود به بستان ها
چون تو سروي نيافت
در
چمني
اي که هرگز نديده اي به جمال
جز
در
آيينه مثل خويشتني
مرد راضيست که
در
پاي تو افتد چون گوي
تا بدان ساعد سيمينش به چوگان بزني
نه
در
زلف پريشانت من تنها گرفتارم
که دل دربند او دارد به هر مويي پريشاني
ندهيمت به هر که
در
عالم
ور تو ما را به هيچ نستاني
بازگفتم چه حاجتست به قول
که تو خود
در
دلي و مي داني
دم عيسيست پنداري نسيم باد نوروزي
که خاک مرده بازآيد
در
او روحي و ريحاني
بيار اي باغبان سروي به بالاي دلارامم
که باري من نديدستم چنين گل
در
گلستاني
جمعي که تو
در
ميان ايشاني
زان جمع به دربود پريشاني
خرم تن آن که با تو پيوندد
وان حلقه که
در
ميان ايشاني
اين گرد که بر رخست مي بيني
وان درد که
در
دلست مي داني
شيراز
در
نبسته ست از کاروان وليکن
ما را نمي گشايند از قيد مهرباني
صفحه قبل
1
...
2226
2227
2228
2229
2230
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن