نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان سعدي
آن کس که بجز تو کس ندارد
در
هر دو جهان من آن فقيرم
در
خواب نمي روم که بي دوست
پهلو نه خوشست بر حريرم
از تو با مصلحت خويش نمي پردازم
همچو پروانه که مي سوزم و
در
پروازم
خدمتي لايقم از دست نيايد چه کنم
سر نه چيزيست که
در
پاي عزيزان بازم
ماجراي دل ديوانه بگفتم به طبيب
که همه شب
در
چشمست به فکرت بازم
آرزو مي کندم
در
همه عالم صيدي
که نباشند رفيقان حسود انبازم
تا نه هر بي خبري وصف جمالت گويد
سنگ تعظيم تو
در
راه بيان اندازم
گر به ميدان محاکاي تو جولان يابم
گوي دل
در
خم چوگان زبان اندازم
وه که
در
عشق چنان مي سوزم
که به يک شعله جهان مي سوزم
با تو ياران همه
در
ناز و نعيم
من گنه کارم از آن مي سوزم
يک روز به شيدايي
در
زلف تو آويزم
زان دو لب شيرينت صد شور برانگيزم
سيم دل مسکينم
در
خاک درت گم شد
خاک سر هر کويي بي فايده مي بيزم
در
شهر به رسوايي دشمن به دفم برزد
تا بر دف عشق آمد تير نظر تيزم
گر بي تو بود جنت بر کنگره ننشينم
ور با تو بود دوزخ
در
سلسله آويزم
با ياد تو گر سعدي
در
شعر نمي گنجد
چون دوست يگانه شد با غير نياميزم
نه قوتي که توانم کناره جستن از او
نه قدرتي که به شوخيش
در
کنار کشم
گلي چو روي تو گر
در
چمن به دست آيد
کمينه ديده سعديش پيش خار کشم
معرفت قديم را بعد حجاب کي شود
گر چه به شخص غايبي
در
نظري مقابلم
سنت عشق سعديا ترک نمي دهي بلي
کي ز دلم به دررود خوي سرشته
در
گلم
باد به دست آرزو
در
طلب هواي دل
گر نکند معاونت دور زمان مقبلم
سرو برفت و بوستان از نظرم به جملگي
مي نرود صنوبري بيخ گرفته
در
دلم
از جور تو هم
در
تو گيرم
وز دست تو هم بر تو نالم
گر همين سوز رود با من مسکين
در
گور
خاک اگر بازکني سوخته يابي کفنم
من مرغ زيرکم که چنانم خوش اوفتاد
در
قيد او که ياد نيايد نشيمنم
درديست
در
دلم که گر از پيش آب چشم
برگيرم آستين برود تا به دامنم
صفحه قبل
1
...
2213
2214
2215
2216
2217
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن