نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان سعدي
گر به عقبي درم از حاصل دنيا پرسند
گويم آن روز که
در
صحبت جانان بودم
مرا رواست که دعوي کنم به صدق ارادت
که هيچ
در
همه عالم به دوست برنگزيدم
چه کنم دست ندارم به گريبان اجل
تا به تن
در
ز غمت پيرهن جان بدرم
خار سوداي تو آويخته
در
دامن دل
ننگم آيد که به اطراف گلستان گذرم
بصر روشنم از سرمه خاک
در
توست
قيمت خاک تو من دانم کاهل بصرم
گر چه
در
کلبه خلوت بودم نور حضور
هم سفر به که نماندست مجال حضرم
سرو بالاي تو
در
باغ تصور برپاي
شرم دارم که به بالاي صنوبر نگرم
نرفت تا تو برفتي خيالت از نظرم
برفت
در
همه عالم به بي دلي خبرم
قيامتم که به ديوان حشر پيش آرند
ميان آن همه تشويش
در
تو مي نگرم
به جان دوست که چون دوست
در
برم باشد
هزار دشمن اگر بر سرند غم نخورم
نشان پيکر خوبت نمي توانم داد
که
در
تأمل او خيره مي شود بصرم
تو نيز اگر نشناسي مرا عجب نبود
که هر چه
در
نظر آيد از آن ضعيفترم
يک امشبي که
در
آغوش شاهد شکرم
گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم
ندانم اين شب قدرست يا ستاره روز
تويي برابر من يا خيال
در
نظرم
خوشا هواي گلستان و خواب
در
بستان
اگر نبودي تشويش بلبل سحرم
اگر تو عمر
در
اين ماجرا کني سعدي
حديث عشق به پايان رسد نپندارم
بر گلستان گذرم بي تو و شرمم نايد
در
رياحين نگرم بي تو و يارا دارم
سرمست اگر به سودا برهم زنم جهاني
عيبم مکن که
در
سر سوداي يار دارم
سيلاب نيستي را سر
در
وجود من ده
کز خاکدان هستي بر دل غبار دارم
موسي طور عشقم
در
وادي تمنا
مجروح لن تراني چون خود هزار دارم
در
دل غم تو کنم خزينه
گر يک دل و گر هزار دارم
در
آب دو ديده از تو غرقم
و اميد لب و کنار دارم
اي روزگار عافيت شکرت نکردم لاجرم
دستي که
در
آغوش بود اکنون به دندان مي برم
سر زلفت ظلماتست و لبت آب حيات
در
سواد سر زلفت به خطا مي نگرم
همه عمر با حريفان بنشستمي و خوبان
تو بخاستي و نقشت بنشست
در
ضميرم
صفحه قبل
1
...
2212
2213
2214
2215
2216
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن