نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.
ديوان سعدي
نه ياري سست پيمانست سعدي
که
در
سختي کند ياري فراموش
سر که نه
در
راه عزيزان رود
بار گرانست کشيدن به دوش
کنون به سختي و آسانيش ببايد ساخت
که
در
طبيعت زنبور نوش باشد و نيش
تو داني ار بنوازي و گر بيندازي
چنان که
در
دلت آيد به راي انور خويش
عقل را پنداشتم
در
عشق تدبيري بود
من نخواهم کرد ديگر تکيه بر پندار خويش
سعدي همه روز عشق مي باز
تا
در
دو جهان شوي به يک رنگ
ملامتگوي عاشق را چه گويد مردم دانا
که حال غرقه
در
دريا نداند خفته بر ساحل
غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود
عجب فتادن مردست
در
کمند غزال
گو همه شهرم نگه کنند و ببينند
دست
در
آغوش يار کرده حمايل
يک دم نمي رود که نه
در
خاطري وليک
بسيار فرق باشد از انديشه تا وصول
روزي سرت ببوسم و
در
پايت اوفتم
پروانه را چه حاجت پروانه دخول
گنجشک بين که صحبت شاهينش آرزوست
بيچاره
در
هلاک تن خويشتن عجول
ما را بجز تو
در
همه عالم عزيز نيست
گر رد کني بضاعت مزجاه ور قبول
دوران دهر و تجربتم سر سپيد کرد
وز سر به
در
نمي رودم همچنان فضول
ز دست گريه کتابت نمي توانم کرد
که مي نويسم و
در
حال مي شود مغسول
طريق عشق به گفتن نمي توان آموخت
مگر کسي که بود
در
طبيعتش مجبول
نشسته بودم و خاطر به خويشتن مشغول
در
سراي به هم کرده از خروج و دخول
شب دراز دو چشمم بر آستان اميد
که بامداد
در
حجره مي زند مأمول
خمار
در
سر و دستش به خون هشياران
خضيب و نرگس مستش به جادويي مکحول
چنان تصور معشوق
در
خيال منست
که ديگرم متصور نمي شود معقول
حديث عقل
در
ايام پادشاهي عشق
چنان شدست که فرمان عامل معزول
چو دست مهربان بر سينه ريش
به گيتي
در
ندارم هيچ مرهم
بذل روحي فيک امر هين
خود چه باشد
در
کف حاتم درم
ان ترد محو البرايا فانکشف
تا وجود خلق ريزي
در
عدم
سعديا جان صرف کن
در
پاي دوست
ان غايات الاماني تغتنم
صفحه قبل
1
...
2210
2211
2212
2213
2214
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن