نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
هيلاج نامه عطار
در
آنروزيکه من خواهم ز شيراز
ترا
در
نزد خود ايصاحب راز
چو ما
در
اصل کل هستيم ما ذات
کنون ذاتيم ما
در
عين ذرات
که دارد هيچ آرامي
در
اينعام
وصال دوست دارد
در
سر انجام
اگر از ذات من ذاتم
در
اينجا
سراسر عين ذراتم
در
اينجا
ادب داران راه او
در
اينجا
هميشه بوده اند نيکو
در
اينجا
ره عشقست و
در
وي رازها هست
در
آن انديشه او رازها هست
چه باشد آنعجايبهاي ديگر
نمودستم بسي
در
بحر و
در
بر
نديي شاه
در
ميدان ستاده
از آني چشم
در
کويش نهاده
در
او واصل کنم
در
خويش اينجا
حجابم برگرفت از پيش اينجا
اگرچه سالکست و
در
وصالست
ولي از ديدن خود
در
وبالست
وصال عاشقان
در
جان فشاني است
که عاشق
در
ازل راز نهاني است
من اين پيوند ميسوزم
در
اينجا
چنين گونه دل افروزم
در
اينجا
که با پيوند ما
در
سوي ما تو
بيابي را خود
در
کوي ما تو
اگر
در
کوي خودخواهي قدم زد
قدم را اندر آن کو
در
عدم زد
از آنجام است خورده
در
حقيقت
که جز حق مي نه بيند
در
شريعت
از آن مستم که دانم
در
وصالم
وصال امروز
در
عين وبالم
بت خود مي بسوزانم
در
اين نار
که تا بت
در
فنا گردد خبردار
يقين دعوي و معني آن بود شب
که
در
در
دريا نمود آنشب ترا رب
مرا معني
در
اينجا پاي بند است
در
اين اسرار عشقم او فکند است
در
اين اسرار مردي بايد و پاک
که خون گردد حقيقت
در
دل خاک
مرا خواري است
در
نزديک بيچون
دلم يکبارگي افتاد
در
خون
از آن پنهان شدم
در
پاکبازي
که
در
پنهاني آمد سرفرازي
جهاني منتظر تا کي نمايند
در
پرده
در
اينجا کي گشايند
جهاني منتظر
در
ديد ديدم
فتاده
در
پي گفت و شنيدم
اگرچه رهبر ديني
در
اينجا
کجا بود يقين يابي
در
اينجا
شود واصل چو ما
در
لامکانه
نشان عين گردد
در
نشانه
بلاي دوست را به دان
در
اينجا
يقين عين سعادت دان
در
اينجا
از آن
در
پيش بيني پادشاهي
که هم
در
عشق ذاتي تو الهي
حقيقت ذات تو
در
جمله پيداست
نمودت
در
همه چيزي هويداست
يکي را ره دهي
در
وصل اينجا
نمائي مرورا
در
اصل اينجا
عجب ماندستم اينجا
در
حقيقت
که
در
ظاهر بود اين ديد صورت
عجائب مختلف افتاد احوال
که مي بينم همه
در
قيل و
در
قال
ز ظاهر گويم اينجا
در
حقيقت
که
در
ظاهر بود حکم شريعت
نه شک دارد اگرچه
در
يقين است
ولي
در
کفر و دينت پيش بين است
ز قرآنست اسرارم
در
اينجا
ز قرآن من خبر دارم
در
اينجا
در
اينجا چون عدد
در
کار آمد
مراد جملگي ديدار آيد
تو از اصلي ز جوهر بي نشان ذات
نگه کن
در
مکين و
در
مکان ذات
همه
در
اصل يکي بنگر و باش
چو
در
يکي شدي بيني تو نقاش
خلاصه
در
شريعت راه ديدم
در
اينجا من بذات کل رسيدم
هر آنکو سر
در
اينسر باخت تحقيق
در
اينجا گاه او سر يافت توفيق
بگويد با تو چون من هر زمان راز
در
اندازد
در
آندم برقعت باز
چو رندان درد مي کش
در
خرابات
زماني بانک ميزن
در
مناجات
هر آنکو خويشتن
در
باخت
در
عشق
حقيقت نيز سر بفراخت درعشق
چو من باشد يقين
در
جزو و
در
کل
حقيقت باشد او را عز با ذل
تو آگاه خودي
در
آفرينش
تو همراز خودي
در
کل بينش
چو خواهي رفت ازين صورت تو بيرون
بگردان جمله را
در
خاک و
در
خون
که داند تا چه تو داني
در
اينجا
که بگشادي صفات خود
در
اينجا
در
اينصورت تو مي بينند و آفاق
در
اينصورت همه شرحست و مشتاق
تو ايشيخ جهان
در
پايداري
ستاده تن زده
در
پاي داري
چو ايشان
در
زمان درد هر هستند
حقيقت
در
خراباتم نشستند
صفحه قبل
1
...
219
220
221
222
223
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن