نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.
ديوان قاآني
روز هيجا که
در
بسيط زمين
افتد از بانگ کوس شور نشور
هست موسي صفت به طور ملال
در
سرش خواهش تجلي نور
نخست ياري يزدان دوم عنايت شاه
سيم کفايت حکام
در
نظام امور
عتاب او ملک الموت را همي ماند
که جز خداي ازو هر که
در
جهان مقهور
سنان نيزه خونخوار شه درون غبار
چو ذوذؤابه درخشنده
در
شب ديجور
ز بس که کار جهان راست کرده تيغ کجش
نمانده نقش کجي جز
در
ابروي منظور
نه آفتاب جهانتاب وصيت همت او
چو آفتاب جهانتاب
در
جهان مشهور
بدان مثابه که
در
روز عيد پير و جوان
کنند تهنيت يکدگر ز فرط سرور
وز آتش شوقي که بود
در
ني کلکم
نبود عجب ار نامه بسوزد گه تحرير
ابروي تو اي ترک مگر تيغ اميرست
کاورده جهان را همه
در
قبضه تسخير
در
قبضه او خنجر خونخوارش شيريست
کش غير عدو روز وغا نبود نخجير
با هيبت او ني عجب ار نطفه دشمن
ناگشته جنين
در
رحم مام شود پير
زينگونه
در
امکان که بود عزمش جاري
بي خواهش او مي نکنند اشيا تأثير
در
حوزه ملکش تني از زخمه ننالد
جز گاه طرب چنگ به آهنگ بم و زير
از بندگيش بس که خداوندي خيزد
در
نزد همان خاک درش آمد اکسير
در
گوش مخاطب جهد ز حرص
بي سعي زبان وصفش از ضمير
در
مغز خرد يک جهان شعور
با حزم تو همسنگ يک شعير
به سيم چهره فروهشته زلف خم
در
خم
بدان صفت که کمند ملک به کاسه شير
فرود آن طبق سيم سرخ سوراخي
چو جرم کوکب مريخ
در
حضيض مدير
تويي که تعبيه گشتست
در
محاسن تو
قضاي حاجت يک شهر از قليل و کثير
ورا ز هيبت من سست گشت بند ازار
چو مرغ
در
قفس افتاده برکشيد صفير
چو مبل سرمه که
در
سرمه دان کنند فرو
کرا شهادتي ار هست گو کند تقرير
حجاب شرع محمد مدر که نپسندد
مرين معامله
در
حشر کردگار قدير
عجب مدار که گوهرفشان شوم امروز
که صد هزارم درياست
در
درون ضمير
بزرگ آينه يي هست
در
برابر حق
که هر چه هست سراپا دروست عکس پذير
در
انگبين لب از سرکه ريزد از دشنام
ز بهر چاره صفراي تست ازو بپذير
تو نيز خازن ميراي به چهره خالق ماه
ازين مرنج که ميرت کشيده
در
زنجير
چو يافت زلف تو دزد دلست بندش کرد
که
در
شريعت فرض است دزد را تعزير
خيمر وار بماليد از آن ترا
در
چنگ
که نان بختت برنايد از تنور فطير
هنوز غبغب سيمين من چو گوي سفيد
معلقست
در
آن زلفکان چوگان باز
قصيده خواندم و کرد آفرين و داد صله
به خانه آمدم و
در
گشوده بستم باز
عقاب آرد خر مهره از سواحل و بحر
دکان گشايد و
در
شهرها شود خراز
فرشته ييست عيان گشته
در
لباس بشر
حقيقتي است برآورده سر ز جيب مجاز
در
تير او چو مژه باد تعبيه
دندان شير شرزه و چنگال شاهباز
تا خواجه منستي
در
بندگي بکوش
تا بنده اميري بر خواجگان بناز
وز
در
بيغاره گردون خنده دندان نما
از بن دندان به خصم آب دندان کرد باز
تا چهره زرين کنم از ساغر گلگلون
گلفام مي رنگين
در
جام زر انداز
در
کار جهان ديده و انديشه ز خاميست
تدبير به تقدير قضاو قدر انداز
ساغر طلب و باده بخور چاره همينست
در
لؤلؤ خوشيده ياقوت تر انداز
در
پاي صنوبر بفکن رشته عنبر
بر جرم قمر سلسله مشک تر انداز
گه سرو سهي را به خرام آور از ناز
وز رشک شرر
در
جگر کاشمر انداز
بس غلغله
در
طارم چرخ کهن افکن
صد سلسله از مشک به جرم قمر انداز
هوا بساط زمرد فکند
در
صحرا
بيا که وقت نشاطست و روز کار امروز
سحاب بر سر اطفال بوستان بارد
به جاي قطره همي
در
شاهوار امروز
به بوي آنکه برآرد ز خاک تيره عقيق
شدست ابر شبه رنگ
در
نثار امروز
بهر چه کام دل آمد مظفر آيي اگر
ز دست او بکشي
در
شاهوار امروز
هر آنچه
در
سپس پرده بود کرد عيان
به پرده داري اسلام پرده دار امروز
فتاد زلزله
در
کاخ باژگونه کفر
از او چو خانه دين گشت پايدار امروز
پي محاربه اسپهبد سپاه تويي
بتاز
در
صف هيجا به اقتدار امروز
بر آن سمند جلالت چنانکه مي داني
که
در
معارک هستي تويي سوار امروز
صفحه قبل
1
...
2205
2206
2207
2208
2209
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن