نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان سعدي
غريب مشرق و مغرب به آشنايي تو
غريب نيست که
در
شهر ما مقام کنند
همه سروها را ببايد خميد
که
در
پاي آن سروبالا روند
بسا هوشمندا که
در
کوي عشق
چو من عاقل آيند و شيدا روند
نه سعدي
در
اين گل فرورفت و بس
که آنان که بر روي دريا روند
به بوي آن که شبي
در
حرم بياسايند
هزار باديه سهلست اگر بپيمايند
در
گريز نبستست ليکن از نظرش
کجا روند اسيران که بند بر پايند
ز خون عزيزترم نيست مايه اي
در
تن
فداي دست عزيزان اگر بيالايند
اختراني که به شب
در
نظر ما آيند
پيش خورشيد محالست که پيدا آيند
همچنين پيش وجودت همه خوبان عدمند
گر چه
در
چشم خلايق همه زيبا آيند
يعلم الله که گر آيي به تماشا روزي
مردمان از
در
و بامت به تماشا آيند
دلق و سجاده ناموس به ميخانه فرست
تا مريدان تو
در
رقص و تمنا آيند
سوار عقل که باشد که پشت ننمايد
در
آن مقام که سلطان عشق روي نمود
پارس
در
سايه اقبال اتابک ايمن
ليکن از ناله مرغان چمن غوغا بود
گر خاک پاي دوست خداوند شوق را
در
ديدگان کشند جلاي بصر بود
گر جان دهي و گر سر بيچارگي نهي
در
پاي دوست هر چه کني مختصر بود
مشتاق را که سر برود
در
وفاي يار
آن روز روز دولت و روز ظفر بود
مرا راحت از زندگي دوش بود
که آن ماه رويم
در
آغوش بود
ناچار هر که صاحب روي نکو بود
هر جا که بگذرد همه چشمي
در
او بود
پاکيزه روي
در
همه شهري بود وليک
نه چون تو پاکدامن و پاکيزه خو بود
اي گوي حسن برده ز خوبان روزگار
مسکين کسي که
در
خم چوگان چو گو بود
در
عالم وصفش به جهاني برسيدم
کاندر نظرم هر دو جهان مختصري بود
با غمزه خوبان که چو شمشير کشيدست
در
صبر بديدم که نه محکم سپري بود
باغبانان به شب از زحمت بلبل چونند
که
در
ايام گل از باغچه غوغا نرود
آن که
در
دامنش آويخته باشد خاري
هرگزش گوشه خاطر به گلستان نرود
سفر قبله درازست و مجاور با دوست
روي
در
قبله معني به بيابان نرود
صفحه قبل
1
...
2205
2206
2207
2208
2209
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن