نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان سعدي
لايق خدمت تو نيست بساط
روي بايد
در
اين قدم گسترد
گفت
در
راه دوست خاک مباش
نه که بر دامنش نشيند گرد
ديدار يار غايب داني چه ذوق دارد
ابري که
در
بيابان بر تشنه اي ببارد
مشغول عشق جانان گر عاشقيست صادق
در
روز تيرباران بايد که سر نخارد
درست نايد از آن مدعي حقيقت عشق
که
در
مواجهه تيغش زنند و سر خارد
بيا که
در
قدمت اوفتم و گر بکشي
نميرد آن که به دست تو روح بسپارد
هر که مي ورزد درختي
در
سرابستان معني
بيخش اندر دل نشاند تخمش اندر جان بکارد
عشق و مستوري نباشد پاي گو
در
دامن آور
کز گريبان ملامت سر برآوردن نيارد
دلي عجب نبود گر بسوخت کآتش تيز
چه جاي موم که پولاد
در
گداز آرد
دگر به روي خود از خلق
در
بخواهم بست
مگر کسي ز توام مژده اي فرازآرد
اگر قبول کني سر نهيم بر قدمت
چو بت پرست که
در
پيش بت نماز آرد
از آن متاع که
در
پاي دوستان ريزند
مرا سريست ندانم که او چه سر دارد
نظر به روي تو انداختن حرامش باد
که جز تو
در
همه عالم کسي دگر دارد
به تشويش قيامت
در
که يار از يار بگريزد
محب از خاک برخيزد محبت همچنان دارد
عاقبت سر به بيابان بنهد چون سعدي
هر که
در
سر هوس چون تو غزالي دارد
به تماشاي درخت چمنش حاجت نيست
هر که
در
خانه چنو سرو رواني دارد
سعديا کشتي از اين موج به
در
نتوان برد
که نه بحريست محبت که کراني دارد
گفتم دري ز خلق ببندم به روي خويش
درديست
در
دلم که ز ديوار بگذرد
غايب مشو که عمر گران مايه ضايعست
الا دمي که
در
نظر يار بگذرد
آتشي
در
دل سعدي به محبت زده اي
دود آنست که وقتي به زبان مي گذرد
حور عين مي گذرد
در
نظر سوختگان
يا مه چارده يا لعبت چين مي گذرد
تا
در
نظرت باد صبا عذر بخواهد
هر جور که بر طرف چمن باد خزان کرد
گل مژده بازآمدنت
در
چمن انداخت
سلطان صبا پرزر مصريش دهان کرد
ز سوزناکي گفتار من قلم بگريست
که
در
ني آتش سوزنده زودتر گيرد
بسوخت سعدي
در
دوزخ فراق و هنوز
طمع از وعده ديدار بر نمي گيرد
صفحه قبل
1
...
2200
2201
2202
2203
2204
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن