نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان سعدي
چه توان گفت
در
لطافت دوست
هر چه گويم از آن لطيفترست
تو که
در
خواب بوده اي همه شب
چه نصيبت ز بلبل سحرست
آدمي را که جان معني نيست
در
حقيقت درخت بي ثمرست
هر که
در
آتش عشقش نبود طاقت سوز
گو به نزديک مرو کآفت پروانه پرست
از دست زمانه
در
عذابم
زان جان و دلم همي فکارست
در
خوابگاه عاشق سر بر کنار دوست
کيمخت خارپشت ز سنجاب خوشترست
عيشست بر کنار سمن زار خواب صبح
ني
در
کنار يار سمن بوي خوشترست
روي از جمال دوست به صحرا مکن که روي
در
روي همنشين وفاجوي خوشترست
تا گل روي تو
در
باغ لطافت بشکفت
پرده صبر من از دامن گل چاکترست
برادران طريقت نصيحتم مکنيد
که توبه
در
ره عشق آبگينه بر سنگست
دگر بخفته نمي بايدم شراب و سماع
که نيک نامي
در
دين عاشقان ننگست
به يادگار کسي دامن نسيم صبا
گرفته ايم و دريغا که باد
در
چنگست
بذل جاه و مال و ترک نام و ننگ
در
طريق عشق اول منزلست
يار زيبا گر هزارت وحشت از وي
در
دلست
بامدادان روي او ديدن صباح مقبلست
من قدم بيرون نمي يارم نهاد از کوي دوست
دوستان معذور داريدم که پايم
در
گلست
ساربان آهسته ران کآرام جان
در
محملست
چارپايان بار بر پشتند و ما را بر دلست
گر به صد منزل فراق افتد ميان ما و دوست
همچنانش
در
ميان جان شيرين منزلست
هر آن شب
در
فراق روي ليلي
که بر مجنون رود ليلي طويلست
هر دم که
در
حضور عزيزي برآوري
درياب کز حيات جهان حاصل آن دمست
آنست آدمي که
در
او حسن سيرتي
يا لطف صورتيست دگر حشو عالمست
هرگز حسد نبرده و حسرت نخورده ام
جز بر دو روي يار موافق که
در
همست
آنان که
در
بهار به صحرا نمي روند
بوي خوش ربيع بر ايشان محرمست
برخيز که
در
سايه سروي بنشينيم
کان جا که تو بنشيني بر سرو قيامست
با محتسب شهر بگوييد که زنهار
در
مجلس ما سنگ مينداز که جامست
دردا که بپختيم
در
اين سوز نهاني
وان را خبر از آتش ما نيست که خامست
صفحه قبل
1
...
2194
2195
2196
2197
2198
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن