167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.

ديوان شاه نعمت الله ولي

  • مظهري هست در ظهور گدا
    مظهري نيز حضرت سلطان
  • در هر آئينه اي که بنمايد
    بنمايند روشنش رندان
  • انبيا اوليا به علم خدا
    عالم عالمند در دو جهان
  • جلوه داده جمال معني را
    صورتي در خيال تا بسته
  • در ولايت ولي والا قدر
    سرور اوليا علي ولي
  • خيالي نقش بسته عالمش نام
    نموده در خيالي آن جمال
  • يک بوسه سليمان به لب آصف زد
    در وقت وفات
  • در حال شريف خيمه اشرف زد
    از بهر ثبات
  • خورشيد در آئينه مه کرد نگاهي
    آن نور پديد است
  • در کوي خرابات مغان خوش گذري کرد
    آن شاهد سرمست
  • در آينه بنمود جمال و چه جمالي
    ديديم به ديده
  • سرمست مي عشق به بازار برآمد
    در عين عيان شد
  • صد هزاران درود در هر دم
    بر روان خلاصه عالم
  • بلکه يک آينه بود آنجا
    صور مختلف در او پيدا
  • عدد از واحد آشکارا شد
    واحدي در عدد هويدا شد
  • ما خراباتيان سرمستيم
    در خرابات عشق پا بستيم
  • بود شهباز آشيانه او
    محو در بحر بيکرانه او
  • عاشقي در قلندري مي جو
    دردمندي ز حيدري مي جو
  • در خرابات باده نوشانيم
    عاشق روي کهنه پوشانيم
  • يک حقيقت مظاهرش بسيار
    آن يکي در همه خوشي بشمار
  • صورت و معني عالم گفتمش
    در توحيد است نيکو سفتمش
  • غيب مطلق حضرتي از حضرتش
    عالم اعيان بود در خدمتش
  • آفتابي در قمر پيدا شده
    فتنه دور قمر دردا شده
  • اولا توحيد کلي آن اوست
    کل کليات در فرمان اوست
  • آنگهي ابلاغ جامع يافته
    در همه مصنوع صانع يافته
  • صدف ما اگر چنان باشد
    درج در يتيم آن باشد
  • آينه صد هزار اگر شمرد
    در همه آينه يکي نگرد
  • گوشه چشم سوي او دارد
    نقش او در خيال بنگارد
  • در گلستان گلي اگر چيند
    شيشه پر گلاب مي بيند
  • رهروي کن در طريق نيستي
    شايد اندر هيچ منزل نيستي
  • در همه آينه يکي بنگر
    آن يکي نيز بيشکي بنگر
  • ماه ديدي در آفتاب نگر
    آفتابي به ماهتاب نگر
  • پنجم عيسي فرود آيد
    بر ما در رحمتي گشايد
  • ذاتش بنمود در مرايا
    صورت بستند جمله اشيا
  • اعيان در علم ثابتانند
    بالذات بدانکه عين ذاتند
  • مي نوش به ذوق در سحرگاه
    شادي روان نعمت الله
  • گاه ارشاد چون سخني گفتي
    در توحيد را نکو سفتي
  • باز شيخ بزرگ ابو عثمان
    که نظيرش نبود در عرفان
  • يافت در خدمت امام مجال
    بود بواب درگهش ده سال
  • گر ز اسلام پرسدت عاقل
    نشوي در جواب او غافل
  • شرط احسان تمام عرضه بکن
    چست بگشاي درج در سخن
  • پادشاهان که صاحب تاجند
    بر در حق فقير و محتاجند
  • سالکا روي در ارادت آر
    بي ارادت کجا برآيد کار
  • به ارادت اگر مريد شوي
    در مرادات خود مزيد شوي
  • نامرادي نصيب درويش است
    فقر در ترک دابه خويش است
  • گر جهان سربسر گناه بود
    در گذارنده اش اله بود
  • بندگان را خطاب در قرآن
    فاذکروا الله آمد از يزدان
  • اگر مقبول باشي و مؤدب
    يقين در حضرتش گردي مقرب
  • در خرابات عشق رندانه
    روزگاري سپرده ام به خدا
  • در آينه تمام اشيا
    تمثال جمال او هويداست
  • نرسد در مقام اهل کمال
    سالکي کو به کاملي نرسد
  • جان جاهل به مرغکي ماند
    که گرفتار در قفس باشد
  • در آينه وجود حادث
    انوار قديم مي توان ديد
  • مجموع تجلي الهي
    در جام جهان نما نمايد
  • در حقيقت يکي عدد نبود
    گر شماري يکي هزار هزار
  • در محيطي که نيست پايانش
    سيد دو سراست مستهلک
  • شاکر شکر نعمت اللهم
    تا نفس باقي است در شدم
  • در علم نبوت و ولايت
    از جمله کمال بيش دارم
  • در خرابات رند سرمستيم
    عاشقانه مدام مي پايم
  • در خواجه باغ صبحگاهي
    بنمود جمال خويش آن شاه
  • در ترقي است ذوق ما دايم
    خوش بود دولت فزاينده
  • خود در معرفت به ما بگشود
    رحمت حضرت گشاينده
  • آينه صد هزار مي بينم
    در همه آن يکي نماينده
  • به کرامات صوفيي در جنگ
    دستبردي نمود مردانه
  • مير محمد که بندگان درش
    در جهان يافتند سلطاني
  • آنکه باشد در مدينه علم
    کوري خارجي و مرواني
  • دوش سرمست درگذر بودم
    بر در مسجدم گذار افتاد
  • حلقه بندگي پير مغان
    کرده چون درعاشقي در گوش
  • در مجلس عاشقان سرمست
    اين قول بگو به ناله ني
  • در گلشن بوستان توحيد
    چون گل بشکفته ايم از ذوق
  • بر خاک در شرابخانه
    مستانه نخفته ايم از ذوق
  • سرمستانيم در خرابات
    گوئيم به يار رند سرمست
  • رندانه حريف نعمت الله خوديم
    در کوي خرابات نشستيم دگر
  • در کوي خرابات بسي کوشيدم
    تا جمله شراب ميکده نوشيدم
  • در کتم عدم سرير شاهي داريم
    وان مملکت نامتناهي داريم
  • گر معرفت نامتناهي يابي
    در عين همه نور الهي يابي
  • کساني کز درت برتافتند رو
    کدامين در طلب کردند آيا
  • آبش آتش نمايد آتش آب
    دوزخش در بهشت پنهان است
  • در آينه تمام اشيا
    سري بنما به ما کماهي است
  • نفس ناقص بخيل خواهد بود
    در سخاوت دخيل خواهد بود
  • در ديده مست ما نظر کن
    کائينه روشن است بنگر
  • در آئينه وجود مطلق
    خود بيند و خود نمايد الحق
  • در هر عيني نموده حسني
    از عين جمال اي عزيزان
  • در آينه تمام اشيا
    بنموده جمال جمله اسما
  • رندي که حريف ماست دايم
    افتاده مدام در شراب است
  • در رياضت مراد خواهي يافت
    عاقبت آن گشاد خواهي يافت
  • در زماني که با خدا باشيم
    پادشاهان گداي ما باشند
  • همه پابند آن دلارامند
    مرغ و دانه تمام در دامند
  • در محبت و دود بايد بود
    حضرت مصطفا چنين فرمود
  • در فضاي وجود و اوج شهود
    شاهبازم همي کند پرواز
  • گر برافروزد آتش دردم
    عالمي سوخته شود در دم
  • گزيده غزليات شهريار

  • تارو پودم در اهتزاز آرد
    سيم ساز ترانه پردازت
  • ديوان شيخ بهايي

  • اندر طلب مقام اصلي
    دل در ازل و ابد نبستند
  • در باغ جمال ماهرويان
    ريحان و گل و بنفشه چيديم
  • رفتيم به کعبه مبارک
    در حضرت مصطفي رسيديم
  • ايام وفا نکرد با کس
    در گنبد او نوشته ديديم
  • اي صبا! در ديار مهجوران
    گر سر کوچه بلا برسي
  • متعلق دلش به هر ورقي
    در خيالش، زهر ورق سبقي
  • از هدايت، فتاده در خذلان
    و ز بدايت، نهايتش حرمان
  • صد مجلد، کتاب بگشاده
    در عذاب مخلد افتاده