نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان رهي معيري
بيند چو ابر گريه کنان
در
رهم وليک
از من چو برق خنده زنان تيز بگذرد
با شمع چو جانبازي پروانه ببيني
زان کشته که
در
پاي تو جان داد بکن ياد
افسانه است
در
برشان، حال يکدگر
از بسکه خلق از دل هم دور بوده اند
از غم، بسان سوزن زرينم
در
آرزوي سيم بر و دوشي
در
باغ ملک، تا خس و خارند باغبان
يکسان بود هميشه خزان و بهار ما
آن را که بود
در
صدد تفرقه ما
برگوي، که اين جمع پريشان شدني نيست
روز خون ريختن از خائن ملک است امروز
از چه شمشير تو،
در
بند نيام افتادست
خون ما خورد بدانديش و کسي آگه نيست
بس که نوباوه جم،
در
پي جام افتادست
در
فصل برف، بزم جهان گرمي از تو يافت
آتش شنيده اي؟ که بود ارمغان برف؟
دوري ظاهر دليل دوري دل نيست نيست
با توام ديگر چرا
در
انتظار من تويي
فغان که اهل دلي نيست
در
جهان، ورنه
همه نواي محبت بود نواي رهي
عجل بود که از او ديده بر نميگيرد
وگرنه چشم کسي نيست
در
قفاي رهي
تا جان ندهم بر سر من باز نيايد
در
خانه ام آن خانه برانداز نيايد
در
پاي تو افتد رهي و جان دهد امروز
فرصت اگر از دست رود باز نيايد
با کسم
در
زمانه الفت نيست
که نه اهل زمانه را مانم
هزار شکر که
در
آتش فضاحت سوخت
کسي که کرد به پا آتش تباهي را
همچو مهمان عزيزي گر درآيد بي خبر
گرم
در
دل مي نشيند ناوک خون ريز او
سوختم
در
حسرت آغوش گرم او رهي
از غم آغوش او هر شب هم آغوش تبم
گفتم چو غنچه خنده زنم
در
ديار تو
دردا که غرق گريه شدم بر مزار تو
در
بحر هستي، ما چون حبابيم
جز يک نفس نيست، عمر حبابي
منال بلبل مسکين به دام غم زين بيش
که ناله
در
دل گل کارگر نمي آيد
قدر اشکم، چشم خون پالا نميداند که چيست؟
قيمت
در
و گهر، دريا نميداند که چيست؟
ز انتظار گلي، همچو غنچه تنگ دلم
که
در
بساط جهان، رسم انتظار مباد!
ليک
در
جان محبت پيشه ات
چون شود سرگرم عشق انديشه ات
شهد گردد
در
مذاقت زهر ناب
شادماني غم شود، راحت عذاب
صفحه قبل
1
...
2179
2180
2181
2182
2183
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن