167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان رودکي

  • کي مار ترسگين شود و گربه مهربان؟
    گر موش ماژ و موژ کند گاه در همي
  • اين ايغده سري به چه کار آيد اي فتي
    در باب دانش اين سخن بيهده مگوي
  • در رهگذر باد چراغي که تراست
    ترسم که: بميرد از فراغي که تراست
  • هان! تشنه جگر، مجوي زين باغ ثمر
    بيدستانيست اين رياض بدو در
  • در جستن آن نگار پر کينه و جنگ
    گشتيم سراپاي جهان با دل تنگ
  • در پيش خود آن نامه چو بلکامه نهم
    پروين ز سرشک ديده بر جامه نهم
  • در منزل غم فگنده مفرش ماييم
    وز آب دو چشم دل پر آتش ماييم
  • در عشق، چو رودکي، شدم سير از جان
    از گريه خونين مژه ام شد مرجان
  • القصه که: از بيم عذاب هجران
    در آتش رشکم دگر از دوزخيان
  • رويت درياي حسن و لعلت مرجان
    زلفت عنبر، صدف دهن، در دندان
  • اميد ز گريه بود، افسوس! افسوس!
    کان هم شب وصل در گلو ماند گره
  • از کعبه کليسيا نشينم کردي
    آخر در کفر بي قرينم کردي
  • آن بر سر گورها تبارک خواندي
    وين بر در خان ها تبوراک زدي
  • دل سير نگرددت ز بيدادگري
    چشم آب نگرددت، چو در من نگري
  • با داده قناعت کن و با داد بزي
    در بند تکلف مشو، آزاد بزي
  • درنگ آسا سپهر آرا بيايد
    کياخن در ربايد گرد نان را
  • بودنت در خاک باشد، يافتي
    هم چنان کز خاک بود انبودنت
  • اي جان همه عالم در جان تو پيوند
    مکروه تو ما را منما ياد خداوند
  • گزيده چهار توست، بدو در جهانهان
    همارا به آخشيج، همارا به کارزار
  • چون سپرم نه ميان بزم به نوروز
    در مه بهمن بتاز و جان عدو سوز
  • نهاد روي به حضرت، چنان که روبه پير
    بتيم وا تگران آيد از در تيماس
  • کافور تو با کوس شد و مشک همه ناک
    آلودگيت در همه ايام نشد پاک
  • يک به يک از در درآمد آن نگار
    آن غراشيده ز من، رفته به جنگ
  • اي شاه نبي سيرت، ايمان تو محکم
    اي مير علي حکمت، عالم به تو در غال
  • تا درگه او يابي مگذرد به در کس
    زيرا که حرامست تيمم به لب يم