167906 مورد در 0.17 ثانیه یافت شد.

ديوان رودکي

  • بدان زمانه نديدي که در جهان رفتي
    سرود گويان، گويي هزاردستان بود
  • بسا دون بخيلا، که مي بخورد
    کريمي به جهان در پراگنيد
  • کوشم که: بپوشم، صنما، نام تو از خلق
    تا نام تو کم در دهن انجمن آيد
  • کسي را که باشد بدل مهر حيدر
    شود سرخ رو در دو گيتي به آور
  • ايا سر و بن، در تک و پوي آنم
    که: فرغند آسا بپيچم به توبر
  • رخم ماند بدان اول، دلم ماند بدان ثاني
    نصيب من شود در وصل آن پيراهن ديگر؟
  • لعل مي را ز درج خم پرکش
    در کدو نيمه کن، به پيش من آر
  • ابا برق و با جستن صاعقه
    ابا غلغل رعد در کوهسار
  • بر مواليت بپاشد همه در و گوهر
    بر اعاديت ببارد همه شخکاسه و خار
  • آن خجش ز گردنش در آويخته گويي
    خيکيست پراز باد، درو ريخته از بار
  • به دور عدل تو در زير چرخ مينايي
    چنان گريخت ز دهر دو رنگ، رنگ فتور
  • عجز شود ز اشک دو چشم و غريو من
    ابر بهار گاهي و بختور در مطير
  • عجب آيد مرا ز کرده خويش
    کز در گريه ام، همي خندم
  • چو در پاش گردد به معني زبانم
    رسد مرحبا از زمين و زمانم
  • خرد در بها نقد هستي فرستد
    گهرهاي رنگين چو زايد ز کانم
  • هر گلي پژمرده گردد زو، نه دير
    مرگ بفشارد همه در زير غن
  • هان! صائم نواله اين سفله ميزبان
    زين بي نمک ابا منه انگشت در دهان
  • لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح
    دست از کباب دار، که زهرست توامان
  • با کام خشک و با جگر تفته درگذر
    ايدون که در سراسر اين سبز گلستان
  • شاهي، که به روز رزم از رادي
    زرين نهد او به تير در پيکان
  • هرآن که خاتم مدح تو کرد در انگشت
    سر از دريچه زرين برون کند چو نگين
  • سماع و باده گلگون و لعبتان چوماه
    اگر فرشته ببيند دراوفتد در چاه
  • چو گل شکر دهيم در دل شود تسکين
    چو ترش روي شوي وارهاني از صفري
  • به غنچه تو شکر خنده نشانه باده
    به سنبل تو در گوش مهره افعي
  • اگر مي نيستي، يکسر همه دل ها خرابستي
    اگر در کالبد جان را نديدستي، شرابستي